|
| |
تاریخ تولد | ||
330 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
مقبره شاهان در پارس |
آرامگاه |
نقش رستم آرامگاه شاهان در فارس
بیوگرافی و زندگینامه
|
| |
تاریخ تولد | ||
330 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
مقبره شاهان در پارس |
آرامگاه |
نقش رستم آرامگاه شاهان در فارس
بیوگرافی و زندگینامه
|
| |
تاریخ تولد | ||
338 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
به روایتی توسط باگواس خواجه تکه تکه شد و خوراک سگها گردید |
آرامگاه |
بیوگرافی و زندگینامه
|
| |
تاریخ تولد | ||
358 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
آرامگاه |
بیوگرافی و زندگینامه
اردشیر دوم پسر بزرگتر داریوش دوم بود که در سال 404 قبل از میبلاد به قدرت رسید ، نام اصلی وی ارشک بود . اما چون به قدرت رسید ، نام اردشیر را بر خود نهاد . یونانیان به او لقب منمون به معنای با حافظه داده اند ، و معتقد بودند که اردشیر از حافظه بسیار قویی برخوردار است ، اما برخی دیگر گفته اند این لقب از آن جهت بوده که وی یاد آور نام پدربزرگش – اردشیر – بوده است . کوروش برادر کوچکتر داریوش دوم محسوب می شد و از کودکی و از کودکی دفتاری تند و پرخاش جویانه داشت ، و حال آنکه ، اردشیر از طبعی ملایم و رحیم برخوردار بود ، ملکه پروشات مادر اردشیر و کوروش به دلیل دلسردی از اردشیر تصمیم داشت پسر کوچگتر خود کوروش را جانشین داریوش دوم نماید ، بنابرین به داریوش دوم همسرش گفت از آن جهت که اردشیر قبل از رسیدن تو به پادشاهی به دنیا آمده از اینرو پسر کوچکتر تو کوروش می بایست جانشین تو گردد ، اما داریوش نپذیرفت ، و کوروش را والی لیدی و نواحی دریایی آن کرد و پس از چندی درگذشت . پس از درگذشت داریوش دوم ، اردشیر به معبد آناهیتا در پاسارگاد رفت تا در آنجا بر طبق مراسم مذهبی تاجگذاری کند ، در آنجا وی اطلاع یافت که کوروش صغیر قصد کشتن وی را دارد ، بنابراین او را دستگیر کرد و تصمیم به کشتن او داشت که ملکه پروشات دوان دوان رسید و چون گیسوانش را به دور گردن کوروش حلقه کرد نتوانستند او را بکشند و سپس با گریه و لابه عفو او را از اردشیر گرفت و کوروش را به سرعت روانه مقر خکومتی خود در لیدی نمود ، کوروش نیز بدون هیچ پشیمانی به لیدی بازگشت و در آنجا در پی فرصت برای تصرف حکومت ماند ، کوروش با جمع آوری سپاه به سرعت به سمت بابل پیشروی کرد اما خبری از سپاه ایران نیافت ، چون به ولایت بابل رسید ، پس از آنکه سه روز به صورت خطوط جنگی پیشروی کردند ، کوروش خیال کرد که اردشیر بابل را ترک کرده ، لیک در روز چهارم ناگهان سواری رسید و خبر داد که لشکر شاهنشاه در ظرف چهار ساعت ظاهر خواهد شد . کوروش فورا" سپاهیان یونانی را تحت فرمان کلئارخوس در طرف راست یعنی جانب فرات جای داد و خودش در قلب سپاه جای گرفت و 600 سوار سنگین اسلحه را نیز محافظ خود ساخت . سوی چپ سپاه را نیز تحت فرمان آریائوس قرارداد . در همان هنگام سپاه اردشیر که حدود 500000 تن بودند در رسیدند و در ناحیه کوناکسا – در 11 فرسنگی شمال بابل ، خان اسکندیه امروز – جنگ در گرفت . در آن جنگ ، کوروش به برادر خود اردشیر حمله کرد و او را زخمی ساخت ، به نظر می رسید که کوروش پیروز شده است . لیک ناگهان به دلیل اشتباه فاحش فرمانده سپاه یونانی کوروش – کلئارخوس – زوبینی در چشم کوروش فرو رفت و در دم نابود شد . پس از آن سر و دست کوروش را بریدند و سپاه اردشیر به تعقیب قشون کوروش پرداخت و قشون کوروش متفرق شد ، اما قسمت یونانی سپاهش برای احتراز از حملات پی در پی سواره نظام ایران به طرف دجله رفت در آنجا تیسافرن با خدعه سرداران سپاه یونانی را به خیمه خود دعوت کرد و با وجود سوگندی که خورده بود همه آنها را کشت ، در همان هنگام گزنفون که در سپاه یونانیان بود ریاست یونانیان را قبول کرد تا تعداد 10000 نفر باقیمانده سپاه را به یونان برساند ، و چنین هم کرد . در همین رابطه بود که گزنفون کتاب معروف خود به نام عقب نشینی ده هزار نفره را نوشت . اردشیر در سال 394 قبل از میلاد سپاه اسپارت را نیز شکست سختی داد و نفوذ شاهنشاهی ایران در یونان به اعلی درجه خود رساند ، سرانجام اسپارت مجبور شد تا سفیرانی را برای انعقاد پیمان صلح به نزد اردشیر گسیل دارد و پیمان آنتالسیداس منعقد گردید .در سال 386 قبل از میلاد شورش قبرس را فرو نشانید ، شاهان هخامنشی تا زمان اردشیر دوم ، همواره در کتیبه هایشان تنها از اهورا مزدا یاد می کردند . لیکن اردشیر دوم در کنار نام اهورامزدا ، نام میترا و آناهیتا را نیز در کتیبه هایش بکار برد و به تقویت و گسترش پرستشگاه های میترا و به ویژه آناهیتا در کشور پرداخت ، اردشیر دوم به قول برخی از مورخین 360 زن عقدی و غیر عقدی داشت و از جمله با دو دخترش به نامهای آتوسا و آمستریس هم ازداوج کرد و صاحب 150 پسر و دختر شده بود . اردشیر که روزگار پیری خود را در میان توظئه های درباری و جنایات پسرانش می گذارنید ، به قدری شکسته و ناتوان شده بود که با شنیدن خبر مرگ یکی دیگر از پسرانش ارشام به دست دیگر برادرانش ، تاب مقاومت در خود ندید و از شدت درد و اندوه در سال 358 قبل از میلاد درگذشت .مدت حکومت او 46 سال بود .
|
||
تاریخ تولد | ||
404 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
تخت جمشید |
آرامگاه |
بیوگرافی و زندگینامه
|
| |
460 قبل از میلاد |
تاریخ تولد | |
424 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
فارس |
آرامگاه |
بیوگرافی و زندگینامه
|
| |
485 قبل از میلاد |
تاریخ تولد | |
424 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
مرودشت فارس - نقش رستم |
آرامگاه |
مقبره اردشیر اول در نقش رستم
بیوگرافی و زندگینامه
اردشیر در نخستین سال شاهنشاهیش به بازسازی سیستم فرمانروایی پرداخت و شهربان هایی برگزید و همچنین کیفرها را ملایم تر کرد.
شورش مصر
آگاهی از درگذشت خشایارشاه به گروهی از مصریان فرصتی برای شورش داد( سال 99 هخامنشی). هخامنش عموی اردشیر که شهربان مصر بود، در شورش کشته شد. شورشیان از مزدوران یونانی بویژه آتنیان بهره می بردند و چنین برمی آید که شورش پشتوانه ی مردمی نداشته است. ایرانیان و مصریانی که در شورش دست نداشتند به دژ سپید ممفیس پناهنده شدند.
اردشیر ارتاباذ شهربان کیلیکیا و بغ بوخش شهربان سوریه(نوه ی بغ بوخش که از یاران داریوش بود) را فرمان داد تا به کمک ایرانی ها در مصر بشتابند. چون نیروی دریایی آماده نبود و جنگ در مصر و نیل نیاز به آن داشت ناچار یک سال برای آمادگی نیروی دریایی گذشت. پس از آن ارتاباذ با نیروی دریایی راهی مصب نیل شد و بغ بوخش به سوی ممفیس رفت. شورش سرکوب شد، با این حال محاصره گروهی از شورشیان در یکی از آداک های( جزیره های) نیل بیش از یک سال به درازا کشید. سرانجام در سال 105 هخامنشی، اوضاع مصر به حالت عادی برگشت.
هرودت هنگام بازدید از مصر چندی پس از شورش می گوید: پارسیان امروزه نیز برای آنکه جریان نیل محفوظ بمانداز این راه( راه رودخانه ای که ممفیس را به دریا پیوند می داد) پاسداری می کنند زیرا اگر فشار آب باعث شکستن سد شود و آب سرازیر گردد سراسر شهر به زیر آب می رود. از سوی دیگر آنان با کنترل همه ی کشتی هایی که در رود رفت و آمد می کنند، جلوی بهره گیری شورشیان از انها را می گیرند.
برخی از آداک های (جزیره های) دریای اژه و همچنین قبرس در روزگار وی دچار ناآرامی هایی شد که با اقدام های بخردانه ی اردشیر و کارگزارانش از میان رفت.
روزگار شاهنشاهی وی 41 سال بود. وی را دادگستر و مردم نواز یادکرده اند؛ در روزگار وی مردم در آسایش بودند. وی در سال 135 هخامنشی زندگی را بدرود گفت. کتزیاس نام همسر وی را داماسپیا نوشته است و می گوید که وی در همان روز که اردشیر مرد، زندگی را بدرود گفت. یگانه پسرآنها خشایارشا بود که پس از مرگ اردشیر به تخت نشست.
|
| |
521 قبل از میلاد |
تاریخ تولد | |
465قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
مرودشت فارس - نقش رستم |
آرامگاه |
مقبره خشایارشا در نقش رستم
بیوگرافی و زندگینامه
داریوش پسران بسیاری داشت که بزرگترین آنها آرتابرزن بود که از دختر گئوبرو، همسر نخست داریوش بود، ولی خشایارشا را که بزرگترین فرزند آتوسا دختر کورش بود به جانشینی برگزید.
خشایارشا در نبشته ای از تخت جمشید پس از ستایش از اهورامزدا و شناسایی خود، می گوید:" پدر من داریوش بود. پدر داریوش گشتاسپ بود؛ پدر گشتاسپ، آرشام بود. هم گشتاسپ و هم آرشام زنده بودند که پدر من به خواست اهورامزدا شاه شد. هنگامی که داریوش شاه شد کارهای نیک بسیار کرد.
داریوش پسران دیگری داشت، به خواست اهورامزدا مرا مهست آنها نهاد. هنگامی که پدر من داریوش از تخت رفت، من بر گاه(تخت) پدر شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم، کارهای نیک بسیار کردم. آنچه پدرم کرد و نیز آن چه من کردم، چیزهای دیگر را من افزودم و آنچه من و پدرم کردیم همه به خواست اهورامزدا بود"
پس از خاکسپاری، تاجگذاری انجام می شد. تنها نوشته ای که ازآیین تاجگذاری برجای مانده نوشته ی پلوتارک درباره ی برتخت نشستن اردشیر دوم است، وی می گویید آیین تاجگذاری از سوی مغان در پاسارگاد انجام می شد که درآن جانشین بایستی جامه ی خود را درآورد و جامه ای را که کورش پیش از شاهی بر تن می کرد بپوشد که با این کار پیوستگی دودمانی گرامی داشته می شد. شاه برای نمایاندن نشستن برتخت باج هایی که به روزگار شاهنشاه پیش بود می بخشید.
خشایارشا در 35 یا 36 سالگی به شاهنشاهی رسید. همسر وی هماچهر(شاید هم هماشهر؛ در نوشته های ایرانی در روزگار کیانیان از زنی به نام همای چهرزاد یادشده) نام داشت که دختر هوتن یکی از یاران داریوش بود. مادر هماچهر خواهر داریوش بود.
خشایارشا در زمستان شورش مصر را سرکوب کرد و برادرش، هخامنش را به جای" فرداد" که چنین برمی آید که در شورش کشته شده باشد به شهربانی مصر گماشت.
خشایارشا در یونان
خشایارشا برای دیدار از کشورهای خوربری شاهنشاهی خود و همچنین برای گوشمالی آتنی ها راهی آسیای کوچک شد. داستان آمدن خشایارشا به آتن را داستان پردازان یونانی برای بزرگ کردن یونان چنان نوشته اند که گویا خشایارشا دست به بسیج بزرگی زده است. واقعیت آن است که خشایارشا که برای بازدید کشورهای شاهنشاهی آمده بود تنها لشکری که همراه خود آورده بود لشکر ده هزار تنی جاویدان بود. خشایارشا در بازدید از کشورهای آسیای کهتر شمار اندکی از سربازان پادگان های این کشورها را با خود همراه کرد تا آنکه هنگامی که به اروپا پاگذاشت شاید ارتش وی به پنجاه هزار تن رسیده باشد که این خود برای گوشمالی آتنی ها بزرگ می نموده است هرچند که ممکن بود کشورهای دیگر یونانی نیز به کمک آتن بشتابند، حال آنکه بیشتر کشورهای یونانی فرمانبرداری خود را از شاه بزرگ اعلام کردند.
پس از گذراندن زمستان در سارد خشایارشا در آغاز سال 79 هخامنشی(480 پیش از میلاد مسیح) به سوی یونان روانه شد. ارتش ایران را نیروی دریایی پشتیبانی می کرد. آتنی ها نیز دارای ناوگانی نیرومند بودند که می توانست با نیروی دریایی ایران به جنگ بپردازد.
خشایارشا بی برخورد با پایداری به سوی آتن در یونان پیش رفت تا به تنگه ترموپیل رسید که درآنجا به جهت تنگی بیش از اندازه، یونانی ها(اسپارتی ها به فرماندهی شاهشان لئونیداس) راه را بر ارتش ایران بستند.
سوران ارتش به شناسایی منطقه پرداخته، میانبری که از پشت تنگه در می آمد را یافتند. پس از آن بسیاری از یونانیان از ترموپیل گریختند و تنها اسپارتیان در تنگه ماندند و همه در جنگ کشته شدند.
پس از گذر از ترموپیل راه آتن به روی ارتش ایران باز شد، هنگامی که خشایار شاه از مقدونیه به آتن درآمد بسیاری از مردم آن، از شهر کوچ کرده بودند گروهی بر این باورند که خشایارشاه در آتن به تلافی آتش سوزی سارد بخشی از شهر را آتش زد.
از این پس سیر روی دادها دارای پیچیدگی بسیاری است چراکه نمی توان حقیقت را از ژرفای نوشته های یونانیان بدست آورد.
آنچه می توان گفت این است که آتنیان که نمی توانستند در خشکی به برابر ارتش ایران درآیند، با نیروی دریایی ایران درنزدیکی سالامین، که از روی تنگی نیروی ایران نمی توانست کشتی های بسیاری را به جنگ درآورد درگیر شدند، چون این برخورد نتیجه ای در برنداشت، تیمیستوکل رهبر آتن به همراه گروهی به نزد خشایارشا رفتند، که در طی آن توانستند که خودمختاری آتن را بدست آورند. خشایار شاه پس از آن به آسیا بازگشت.
تیمستوکل تا پایان شاهنشاهی خشایار شاه رهبر آتن بود ولی پس از آن مردم بر او شوریدند و وی از راه مقدونیه به دربار ایران پناه برد.
دیون خرسوستومس نوشته است( کتاب 11، بند 149) : " خشایار شاه در لشکرکشی به یونان در ترموپیل بر اسپارتیان پیروز گشت و شاه لئونیداس رادر آنجا بکشت. سپس آتن را ویران کرد ...پس از این پیروزیها برای یونانیان باج گذارد و راه اسیا را در پیش گرفت . "
در فهرست سرزمینی نبشته ی دیوها که به زمانی پس از نبرد یونان تعلق دارد، نام یونانی های نزدیک دریا( کوچ نشینان یونانی آسیای کوچک)، یونانی های فرای دریا(یونانی های سرزمین اصلی) و اسکودرا( مقدونیه و تراکیا) آمده است.
نوشته ای از توسیدید یادآور می شود که سرپرستی نیروهای اسپارت و آتن و همگنانشان پس از بازگشت خشایار شاه به آسیا به دست یک کارگزار یونانی به نام پاوسانیاس بود که جامه ی ارتش ایران را می پوشید و زیر دست افسر ایرانی به نام ارتاباذ کار می کرد.
|
| |
551 قبل از میلاد |
تاریخ تولد | |
486 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
مروردشت فارس - نقش رستم |
آرامگاه |
مقبره داریوش در نقش رستم
بیوگرافی و زندگینامه
داريوش در مدت قريب به دو سال مجبور بود با اغتشاشاتي که در همه نواحي مملکت او ايجاد شده بود بجنگد . داريوش براي جلب توجه قلوب مردم مصر ، به آنجا سفر کرد و در حدود 512 يا 513 ق. م اقدام به جنگ با سکاها کرد . لشکر عظيم ايرانيان از تنگه بُسفر گذشتند و تراکيه شرقي را مطيع ساختند و از دانوب عبور کردند . هدف اين لشکرکشي ظاهرا برقراري امنيت در مرزهاي شمالي هخامنشي بود . داريوش پس از چند هفته پيشروي در دشتهاي روسيه ناگزير بازگشت . در زمان داريوش هند غربي نيزتبعه ايران شد . مهم ترين وقايع سلطنت داريوش ، شورش شهرهاي يوناني در مقابل حکومت ايران است که منجر به جنگهاي مدي گرديد . در لشکرکشي اول کاري از پيش نرفت . در لشکر کشي دوم ، ايرانيان در ماراتن توفيقي بدست نياوردند . پيش از آنکه داريوش اقدام به جنگ سوم کندشورشي در مصر روي داد و توجه داريوش به آن معطوف شد . قبل از توضيح در مورد شورش مصر بايد گفت که قشون ايران در جنگ ماراتن شکست نخورد بلکه عقب نشيني کرد و يکي از نواقص عمده سپاهيان ايران در زمان هخامنشي اين بود که بجز آن قسمت زبده ، کع گارد جاويدان بود ، بقيه اسلحه دفاعي نداشتند . مثلا سپرهايشان از ترکه بيد بافته شده بود . سربازان جاويدان هم معمولا در قلب سپاه جاي مي گرفتند و گاهي هم ، چنان که در ماراتن روي داد قلب قشون دشمن را مي شکافتند . ولي چون جناحين لشکر ايران نمي توانستند به واسطه نداشتن سلاح همان قدر پيش روند سپاهيان جاويدان مجبور مي شدند براي مساوي داشتن صف خود با باقي جنگجويان عقب بنشينند . زيرا اگر جز اين مي کردند ممکن بود که سپاهيان دشمن آنها را محاصره کنند . در مورد جنگ ماراتن هم احتمالا چنين شده است . اما در مورد شورش مصر بايد گفت : بعضي از مورخان علت اين شورش را مالياتهاي سنگيني که بر مردم مصر تحميل مي شده دانسته اند ، اما به احتمال قريب به يقين اين علت درست نيست و اين طغيان به دو علت روي داده است :
اولا مصريها بعلت داشتن تمدني قديمي و مهم ، ملتي بودند که علاقمند به آزادي و استقلال خود بودند ، يونانيها با استفاده از اين روحيه مصريها آنها را بر ضد دولت مرکزي تحريک مي کردند و علت آن اين بود که اولا يونانيها از بزرگي و ثروت دولت هخامنشي وحشت داشتند ثانيا تمام ممالک ثروتمند و آباد آن زمان در حدود دولت ايران داخل شده بود ، پس مشخص مي شود علت اصلي شورش مصريها در دوره هخامنشي احساسات ملي و مذهبي بوده که بوسيله يونانيها تحريک مي شده است .
داريوش قبل از عزيمت به مصر خشايارشا را که از آتوسا دختر کوروش بود به وليعهدي انتخاب کرد و به تدارک لشکرکشي به مصر مشغول شد که در سال 486 ق . م بعد از 36 سال سلطنت درگذشت و پسرش خشايارشا جانشين او شد . مقبره وي در نقش رستم واقع است .
اقدامات داريوش بزرگ
1 . تعديل نظام مالياتي ، که از ابتکارات گيومت بود را داريوش وسعت داد . پس تعديل نظام مالياتي يکي از کارهاي وي بود
2 . اصلاح قوانين دادگستري ، داريوش قوانين مالکيت را هم تعديل کرد که اگرچه بسود دولتي ها و منصوبين دربار بود اما همين تعديل از يکسري هرج و مرج ها کاست
3 . تاسيس سپاه جاويدان ، عده اين لشکر 10 هزار نفر بود و هيچگاه از تعداد آنها کم نمي شد چون فورا جاهاي خالي را پر مي کردند . بواسطه وجود اين سپاه امنيت در تمام ممالک تامين مي شد و بعلاوه يک سپاه 4 هزار نفري از پياده و سواره ، از پايتخت و قصر سلطنتي محافظت مي کردند .
4 . داريوش سيستمي را بوجود آورد به نام پيک و در واقع به معناي سيستم پستي يعني خبررساني سريع بوده است که در آن ، جاسوسان مطالب را سريعا جمع آوري کرده و به سازمان اطلاعات داريوش مي رساندند .
5 . تا پيش از داريوش وضعيت معاملات چه در داخل و چه در خارج از کشور مشخص نيست اما آنچه که مشخص است . اين سيستم ، سيستم داد و ستدي بوده است نه پولي . داريوش براي اينکه خود را با سيستم معاملات بين المللي وفق دهد اقدام به ضرب سکه طلايي بنام وِريک يا دِريک که مردم به هيچ وجه حق استفاده از ةآن را نداشتند و فقط دولت براي معاملاتش از اين سکه استفاده مي کرد . حتي ساتراپها هم از آنها استفاده نمي کردند بلکه از نقره و ساير فلزات استفاده مي کردند .
6 . تاسيس سازمان چشم و گوش ( جاسوسي ) ، يعني ماموران آن در هر کجا که بودند مثل اين بود که چشم شاه مي ديد و گوش شاه مي شنويد . آنها وضعيت پادگانها ، وضعيت مالي و ... را جمع آوري کرده و به نزديکترين دفاتر جاسوسي مي رساندند .
7 . داريوش عقيده داشت که ابتدا بايد اقتصاد را درست کرد و بدين جهت از سارد تا شوش ، جاده شاهي را بوجود آورد که طول آن 2500 کيلومتر بوده است . و در طول مسير ، بين صد تا صد و ده کاروانسرا وجود داشت ، يعني فاصله بين هر کاروانسرا 25 کيلومتر بوده است . کار اين کاروانسراها در موقع جنگ ، اختصاص به کاروانهاي نظامي پيدا مي کرد و در زمان صلح کار آنها حمايت از مال التجارهکاروانها ، دادن غذا و آذوقه به آنها و ... بود .
8 . داريوش در فاصله بين درياي سرخ و رود نيل ترعه اي بوجود آورد و در آن کتيبه اي نقش کرد . اين ترعه همان کانال سوئز است .
9 . داريوش امپراطوري هخامنشي را به 20 تا 22 ساتراپ تقسيم کرد که در نتيجه آن ، هم از موضوع منطقه اي شدن مناطق جلوگيري مي کرد و هم بيشتر و راحت تر ، مالياتها را جمع آوري مي کرد . هر بخش را به يک نفر شهربان سپرد که هم از نظر امنيتي ، دولت تامين باشد و هم از نظر مسايل ديگر . همچنين براي کمک به واليان و نيز براي اينکه کارها در دست يک نفر نباشد دو نفر از مرکز مامور مي شدند ، يکي براي فرماندهي قشون محلي يا ساخلو و ديگري به اسم سردبير و در واقع مفتش مرکز ايالات بود و مقصود از ايجا اين شغل اين بود که مرکز بداند احکامي که به والي صادر مي گردد اجرا مي شود يا نه .
10 . داريوش تعدادي از مخالفين خود را سرکوب کرد که براي تعداد آنها ، داريوش هيچگاه عدد درستي ذکر نکرده است ، اما آنچه مسلم است در زمان وي 19 منطقه طغيان کردند که داريوش مي گئيد من همه آنها را کُشتم .
11 . داريوش کاخهاي شوش و تخت جمشيد را ساخت .
| ||
تاریخ تولد | ||
522 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
آرامگاه |
تصویر بازسازی شده از تخت جمشید
بیوگرافی و زندگینامه
کورش دو پسر داشت یکی کمبوجیه که بزرگتر بود( گونه ی یونانی نام وی کامبیز است) و دیگری بردیا که کهتر بود. کورش کمبوجیه را جانشین خود کرد و وی را پس از مرگ گئوبروو گمارده ی کورش در بابل ، شاه بابل کرد. همچنین بردیا را به فرمانروایی بسیاری از کشورهای ایران خاوری گمارد.
کمبوجیه با فیدایمیا دختر هوتن، یکی از بزرگان پارسی ازدواج کرد. بردیا پس از برتخت نشستن، وی را به همسری خود درآورد و برپایه ی گاهنویسان یونانی وی کسی بود که دریافت آنکه برتخت نشسته، بردیا نیست.
کمبوجیه در جنگ واپسین کورش بزرگ با بیابانگردان، همراه وی بوده و پس از کشته شدن کورش به عنوان جانشین وی راهی پارس شده است. این احتمال هست که کمبوجیه برای جلوگیری از تاخت وتاز بیابانگردان چند ماه نیروهای خود را درانجا نگاه داشته است.
باری پس از کشته شدن کورش ،کمبوجیه شاهنشاه شد و بردیا همچنان فرمانروای ایران خاوری ماند.
پیروزی بر مصر
با آگاهی از درگذشت کورش، فرعون مصر پسرش پسامتیک را برای بازیابی فلسطین و سوریه با سپاه بزرگی به آنجا فرستاد.
کمبوجیه لشکرکشی خود را پس از یک تدارک جنگی و سیاسی گسترده آغاز کرد.چشمه های مصری آمدن هخامنشیان را تهاجم چندین کشور نگاشته اند، هرودت نیز می گوید بیشتر مردم کشورهای پیرو هخامنشیان، سربازانی در لشکر وی داشتند.
کمبوجیه را می توان بنیادگذار نیروی دریایی ایران دانست. این ناوگان، نخست از مردان و ابزاری پدید آمده بود که از آسیای کوچک و فنیقیه گرفته شده بود، قبرس نیز به ایران پیوست که در لشکرکشی به مصر کشتی هایی فرستاد.
در دریای کاسپین نیز نیروی دریایی پدید آمد تا از تاخت و تاز مردم دشت نشین فرای دریا به سرزمین های هخامنشی جلوگیری شود که درینجا ساختاری ایرانی داشت.
کمبوجیه خود برای جنگ با مصریان به شام لشکر کشید. در رویارویی دو سپاه ، کمبوجیه پیروز شد و پسامتیک به فلسطین عقب نشست. درین هنگام پسامتیک از درگذشت پدرش( شاید آبان سال 33 پس از برتخت نشستن کورش یا نوامبر 526) آگاه شد و با شتاب به مصر بازگشت. کمبوجیه به دنبال وی راهی مصر شد.
باری شش ماه پس از درگذشت فرعون پیشین، ارتش ایران به پلوزیم، دروازه ی مصر، در دهانه ی خاوری دلتای نیل (اسماعیلیه ی کنونی) رسید( بهار سال 34).
چنین بر می آید که دریاسالار مصری و گروهی روحانی انگیزه ای برای پایداری نداشته اند چرا که جنگی دریایی روی نداده است. هم چنین فرمانده ی مزدوران یونانی لشکر مصر بر سر اندازه ی دستمزد با کارگزاران مصری به هم زده به کمبوجیه پیوست. وی رازهای لشكری مصریان را برای ایرانیان بازگو کرد.
سپاه مصر در نزدیکی پلوزیم جای گرفته بود. سپاه ایران نیز در همان نزدیکی اردو زد. در نبرد پی آمد که کشته ی بسیار برای هردو سوی نبرد به همراه داشت ارتش ایران به پیروزی رسید. هرودت که هفتاد سال پس از نبرد، آوردگاه پلوزیم را دیده می گوید که هنوز می توان استخوان های سربازان را در آنجا دید.
پس از آن فرعون به ممفیس پایتخت مصر عقب نشست. کمبوجبه به پیشروی ادامه داد و در نزدیکی ممفیس اردو زد. کمبوجیه فرستاده ای را با یک کشتی به ممفیس فرستاده، خواهان تسلیم آن شد، ولی مصریان کشتی را آتش زده پیک را کشتند؛ این کار نشان می دهد که فرعون امیدوار بود که در پناه دیوار سپید شهر به پایداری درازمدت بپردازد. کمبوجیه به محاصره ی شهر پرداخت و پس از چندی به شهر درآمد و پادگانی در کاخ سپید به پاکرد. مردم شهر بی درنگ امان یافتند و فرعون را دستگیر کردند. هرودت می نویسد که آیین شاهنشاهان ایران در همه جا چنین بود که شاه شکست خورده را یا یکی از فرزندان یا نزدیکان وی را به فرمانروایی آنجا می گماردند، و کمبوجیه فرعون را نزد خود نگاه داشت تا فرمانروایی مصر را به اوبازگرداند.
کمبوجیه گنجینه ی فرعون را ضبط کرد. بسیاری از اموال توقیف شده ی فرعون را در گنجینه ی تخت جمشید یافته اند.
با فرارسیدن تابستان همه ی مصر به پیروی کمبوجیه درآمد. در اسناد مصری کمبوجیه بنیادگذار دودمان بیست و هفتم مصر برشمرده اند و برپایه ی این اسناد وی پیروزی خود را گونه ای یگانگی مشروع با مصر برشمرده است.
مردم لیبی و تونس خود به پیروی ایران درآمدند. کمبوجیه که در صدد پیروزی بر همه ی آفریقای با فرهنگ بود لشکری به سوی خوربران(غرب) مصر فرستاد ولی این لشکر در بیابان دچار توفان شده و گم شد و هیچ گاه به مصر بازنگشت.
کمبوجیه به همراهی بخشی از ارتش به نیمروز(جنوب) مصر رفته و پایتخت مصر بالا، تبس را نیز گرفت. بخشی از ارتش در راستای رود نیل به سوی نیمروز تا ژرفای افریقا پیشروی کردند . گاهنویسان کلاسیک از جایی به نام انبار کمبوجیه در آبشار دوم یاد کرده اند که در روزگار رومیان نیز به همین نام خوانده می شد.
همچنین پیکی برای تبعیت نوبیا یا حبشه ی کنونی به آنجا فرستاده شد و از آن پس حبشیان به دولت ایران خراج می پرداختند . آنها در نگاره های تخت جمشید نموده شده اند که برای شاه بزرگ خوشبوکننده و عاج و کاپی( جانوری مانند زرافه) می آورند.
هنگامی که کمبوجیه در نیمروز مصر بود، فرعون مصر درصدد شورش برآمد که با شکست روبرو شد و پس از آن به گفته ی هرودت و کتزیاس به دستور شاهنشاه خودکشی کرد. کمبوجیه یک هخامنشی به نام آریاند را به شهربانی مصر گماشت و خود پس از سه سال ماندن در مصر به سوی فلسطین و سوریه رفت تا از آنجا به ایران بازگردد.
در نوشته ی گاهنویسان یونانی کمبوجیه را بدسرشت و دیوانه برشمرده اند( برخی برین باورند که این بدگویی ریشه در دربار فرزندان داریوش دارد) که آیین مصریان را گرامی نمی داشت.ولی از داده های باستان شناسی آشکار شده است که نه تنها رفتار وی بدین گونه نبوده ، که وی آیین های مصری را به جا آورده و دستوربازسازی ویرانی هایی که بر اثر جنگ پدید آمده بود را داده است. از سندهای دیوانی سال نخست فرمانروایی کمبوجیه در مصر برمی آید که اقتصاد کشور کم ترین آسیبی ندیده است. کمبوجیه به پیروی از پدر، مصریان را در انجام آیین های دینی خود آزاد گذارد و به فرهنگ کهن سال آنان خدشه ای وارد نیاورد.
در پایان شاهنشاهی کمبوجیه، فرمانروایی هخامنشی همه ی پادشاهیهای جهان آن روز را در بر می گرفت و مرزهای ایران از یک سودر خاور، به بیابانگردان و هند می رسید و از سوی دیگر شهرهای یونانی را در همسایگی داشت. در روزگار داریوش شاهنشاهی هخامنشی، همه ی جهان با فرهنگ باستان را کمابیش در بر می گرفت.
بزرگ انسان تاريخ بشريت | |
576 قبل از میلاد |
تاریخ تولد |
529 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت |
پاسارگاد - فارس |
آرامگاه |
پاسارگاد - آرامگاه کوروش آريايي
بیوگرافی و زندگینامه
واژه کوروش یعنی "خورشیدوار". کور یعنی "خورشید" و وش یعنی "مانند".
پاسارگاد: «اى رهگذر هر كه هستى و از هر كجا كه بيايى مى دانم سرانجام روزى بر اين مكان گذر خواهى كرد. اين منم، كوروش، شاه بزرگ، شاه چهارگوشه جهان، شاه سرزمين ها، برخاك اندكى كه مرا در برگرفته رشك مبر، مرا بگذار و بگذر.»
تبار کوروش از جانب پدرش به پارسها می رسد که برای چند نسل بر انشان, در جنوب غربی ایران, حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سنگ استوانه شکلی محل حکومت آنها را نقش کرده است. بنیادگذار دودمان هخامنشی, شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ۷۰۰میزیسته است. پس از مرگ او, تسپس انشان به حکومت رسید. تسپس نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول انشان و آریارمنس فارس در پادشاهی دنبال شد. سپس، پسران هر کدام, به ترتیب کمبوجیه اول انشان و آرسامس فارس, بعد از آنها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر آژدهاک پادشاه قبيله ماد و دختر شاه آرینیس لیدیه, ازدواج کرد و کوروش نتیجه این ازدواج بود.
تاریخ نویسان باستانی از قبیل هردوت, گزنفون, و کتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کردهاند, اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه دادهاند, بیشتر شبیه افسانه می باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس, و حسن پیرنیا شرح چگونگی زایش کوروش را از هردوت برگرفتهاند. بنا به نوشته هردوت, آژدهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژدهاک تعبیر خواب خویش را از مغها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پديد خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژدهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد, زیرا می ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژدهاک دختر خود را به کمبوجیه اول به زناشویی داد.
ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندان فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چيره خواهد شد. آژدهاک بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهی دخترش را به یکی از بستگانش هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود, چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد, در این صورت معلوم است شهبانو با كشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپانهای شاه به نام میترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهی ددان گردد.
چوپان كودك را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد, با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن كودك خودداری کند و بجای او, فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود, در جنگل رها سازد. میترادات شهامت این کار را نداشت, ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.
روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود, با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دستههای مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفهای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرای, فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژدهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: "تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است, چنین کنی؟" کوروش پاسخ داد: "در این باره حق با من است, زیرا همه آنها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد, من دستور تنبیه او را دادم, حال اگر شایسته مجازات می باشم, اختیار با توست."
آژدهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد, مدت زمانی که از رويداد رها کردن طفل دخترش به کوه می گذرد با سن این کودک برابری می کند. لذا آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.
چوپان در زیر شکنجه وادار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژدهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژدهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید, موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژدهاک که از او پرسيد: "با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟" پاسخ داد: "پس از آن که طفل را به خانه بردم, تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم".
کوروش در دربار کمبوجیه خو و اخلاق والای انسانی پارسها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آنها را آموخت و با آموزشهای سختی که سربازان پارس فرامیگرفتند پرورش یافت.
هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد آژدهاک شورانید و موفق شد, کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد. با شکست کشور ماد بوسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود, پادشاهی ۳۵ ساله آژدهاک پادشاه ماد به انتها رسید, اما کوروش به آژدهاک آسیبی وارد نیاورد و او از را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شيوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود .
|
| |
تاریخ تولد | ||
550 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
آرامگاه |
آرامگاه شاهان ماد
بیوگرافی و زندگینامه
|
| |
تاریخ تولد | ||
653 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
به حدس کامرون در یکی از گور دخمه های کنار جاده اصلی ایران - بابل نزدیک بیستون |
آرامگاه |
آرامگاه شاهان ماد
بیوگرافی و زندگینامه
750 قبل از میلاد 675 قبل از میلاد تاریخ درگذشت آرامگاه
تاریخ تولد
آرامگاه شاهان ماد
بیوگرافی و زندگینامه
|
||
655 قبل از میلاد |
تاریخ تولد | |
585 قبل از میلاد |
تاریخ درگذشت | |
آرامگاه |
آرامگاه شاهان ماد
بیوگرافی و زندگینامه
اين محل بعنوان نخستین و قديمی ترين تصفيه خانه آب دنيا شناخته شده است که جهت آب شرب شهر دورانتاش با توجه به قابل شرب نبودن آب دز در اين محل ايلاميان با استفاده از يک کانال ۴۵ کيلومتری آب را از رودخانه دز به آنجا منتقل ميکردند . اين کار با استفاده از قانون ظروف مرتبط و ملاط قير طبيعی که بعنوان ملاط ديوارهای آجری در جداره کار گذاشته شده آب را تصفيه می نموده است . .
در بخشهای کناری و پایینی هشتمین نقش موجود در نقش رستم تصویری آشکار و دو صحنه ناروشن دیده می شود .تصویر آشکار ، فردی را نشان می دهد که با لباس عیلامی و به صورت ایستاده بر سنگ کنده کاری شده است. این نقش کاملاً شبیه نقوش عیلامی در منطقه کورنگان ممسنی است. تصاویر ناروشن که در چند سال پیش واضح تر از اکنون بوده است ؛فردی را نشسته بر تخت نشان می دهد و گویا در جلوی او نیز تخت دیگری بوده که فرد دیگری برآن نشسته بوده است. در سمت چپ نقش نیز دو نفر بوده اند که یکی ایستاده و بدن او از شانه به پائین دیده می شود و در پشت سر او بخشی از شانه و سر فرد دیگری بر سنگ کنده شده بود که کلاهی همانند کلاه پارسیان آن دوران بسر دارد. قدمت این نقش مربوط به 3000 سال قبل است.
نام باستانی آن دور اونتاش می باشد . نام شهری که در پايان هزاره دوم قبل از ميلاد توسط اونتاش نپيريشا پادشاه ايلامی ساخته شد است . اين پادشاه در قسمت مرکزی شهر معبدی مطبق که در آن زمان ذيقورات ناميده ميشده بنا می کند . . اين معبد رفيع و سه طبقه به اينشوشيناک و نپيريشا که از خدايان بزرگ ايلامی بودند اهدا گشته بود. محوطه صحن ذيقورات توسط ديواری احاطه گشته است
خارج از محوطه اين معبد بزرگ کاخها و آرامگاهها خانواده شاهی در منتهی اليه زاويه شرقی شهر بنا گشته است . به غير از دو ديوار نامبرده حصاری قطور تمامی شهر را محصور کرده است که مجموع طول آن حدود ۴ کيلومتر ميباشد . دور تا دور معبد با آجرهای پخته شده پوشيده شده است که اين آجرهای با خط ميخی زندگی پادشاه را توصيف کرده است . درهای چوبی معبد و کاخها با قطعات شيشه ای تزئين می شده اند
يکی ديگر از شگفتی های اين معبد آن است که در پشت معبد در روی زمين جای پای انسان ( کودکی ) نقش بسته است که بعد از گذشت بيش از ۳۵۰۰ سال هنوز پابرجاست . محققين گفته اند در هنگام ساخت و آن زمانی که آجرهای نرم بوده است انسانی پا گذاشته است . اين جای پا واقعا ديدنی است .
اين شهر در ردیف اولين شهرهای متمدن دنيا شناخته شده است . متاسفانه مردم ما حتی اسم اين شهر رو هم نشنيده اند . جای بسی تاسف دارد . این شهر متجاوز از نیم قرن است که خاورشناسان و باستان شناسان فرانسوی و آلمانی را در خود راه داده است و آنان مشغول بررسی و کشف واقعیت های ایران هستند . این کاوش نیم قرنه در جهان بی سابقه و مهم شناخته شده است . خرابه های شوش در میان دشت وسیع و باشکوهی از نظز جغرافیایی قرار دارد . که ادامه دشت بین النهرین است و بر فراز چهار تپه مرتفع میباشد ( در جنوب غربی ایران ) . این دشت در حدود چهار کیلومتر وسعت دارد . 4000 هزار سال پیش از میلاد مسیح مردم فلات ایران از خشک شدن تدریجی دشت شوش استفاده کرده و از دره های مرتفع مشرف بر آن برای سکونت در دشت شوش استفاده نمودند . از آن پس 5000 سال متمادی شوش نامزد ایفای نقش مهمی در زندگی سیاسی و اجتماعی ایران بوده است . میسیون فرانسوی که پیشرفت تمدن از ابتدا تا کنون را قدم به قدم دنبال نموده است میگوید : در حدود 3000 سال قبل از میلاد مسیح امر تجارت و پیدایش خط و نوشتن کتاب یعنی شگفت انگیز ترین اختراعات بشری در جنوب ایران تحقق یافته است . در شوش زندگی شهر نشینی جالبی شکفته و این شهر به صورت پایتخت نیرومند امپراطوری های عیلام که تمدن آن مخلوطی از تمدن دولتهای سومر و آکاد بود و همچنین امپراطوری هخامنشیان قرار گرفت . در دل خاکهای شوش دهها کتیبه و نبشته های تاریخی توسط فرانسویان بدست آمد که در مورد مذهب و جنگهای تاریخی و تمدن بشری سخن گفته است و امپراطوری عیلامی ها را در هزاران سال پیش اثبات نمود . تمدن شوش در کنار اولین تمدنهای بشری بابلی و آشوری قرار دارد . ارتش پیروزمند عیلامیان فتوحات بسیاری را در غرب و شمال انجام دادند . عیلام رقیب سرسخت آشور بود و سرانجام در اثر ضربات سهمگین پادشاه آشور " آسوربانی پال " در هم کوبیده شد و کل شهر طعمه حریق ارتش آشوریان گشت آشوریان که به منتهی قدرت و جلال رسیده بودند 30 سال پس از شکست عیلامیان از هم پاشیده شد ند و نینوا پایتخت آن به سرنوشت شوش دچار گشت . بعد از عیلامیان داریوش بزرگ که از جان و دل پایتخت جدیدش در شوش را دوست میداشت کاخهای باشکوهی در خرابه های عیلام بنا نهاد . در حال حاضر در موزه لوور فرانسه سرستونهای زیبایی به شکل گاومیش و همچنین صفحات گلین مینا کاری شده و همچنین نقش سربازان گارد شاهنشاهی ایران ( گارد جاوید ) که از شوش بدست آمده است قرار دارد . پس از شاهنشاهی پر افتخار هخامشیان اسکندر شوش را از اهداف مهم خود قرار داد و تصمیم به فتح آن گرفت . وی شوش را کاملا تصرف کرد و غنائم بسیاری از آنجا بدست آورد . وی پس از بازگشت از هند با ارتشی نیرومند به شوش رفت و مدتی در آنجا بسر برد . همانجا دختر داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی را به همسری برگزید و در شوش مراسم باشکوهی از عروسی خود بر پاکرد . در شوش عده زیادی از سربازان یونانی دختران ایرانی را به همسری برداشتند و در آنجا اتحادی بین دو دنیای غرب و شرق رقم خورد . "مرگان" و جانشینش "کنت دومکنم"متونی شگفت اور به زبانهای عیلامی – بابلی – فرس قدیم یونانی و پهلوی از شوش بدست آوردند همراه با ابزارها و اثاثیه های بسیاری کهن در کتابخانه های باستانی فرانسه بیش از 30 کتاب در مورد شوش و تمدن شوش وجود دارد . برگرفته از آثار باستانشناسان مشهور : " بازن" و "امیل بن و نیست" از استادان کلژدوفرانس .
بر دامنه کوه الوند چند کیلومتر بطرف مغرب همدان نزدیک راه قدیم که هخامنشیان از آنجا عبور میکردند و هنوز قافله ها به نهاوند از همان راه عبور میکند دو لوح هر کدام بیست سطر به سه خط میخی پارسی - عیلامی و بابلی نقر(حک ) گردیده است . لوح طرف چپ به نام داریوش بزرگ است و آن دیگری به نام خشیارشا بزرگ فرزند بر حق داریوش بزرگ . مطلب هر دو شبیه به هم میباشد . متن پارسی در طرف چپ لوح و متن عیلامی در کنار آن قرار گرفته است . این لوحها در سنگ سماق کنده شده است و از شواهد اطراف کتیبه معلوم است که در اوایل حک شدن آنهاو تا چند سال بعد از آن دارای درپوشی بوده که آن را از گزند باد و باران و دست ویران گر آدمیان بدور نگه میداشته است . که هنوز در اطراف کتیبه ها سوراخهای درپوش آن دیده میشود مانند همیشه در سطر نخست به ستایش پروردگار بزرگ میپردازند و بعد از آن به شادی که از طرف دین زرتشت به ایرانیان هدیه شده بود و عذاداریی که منع گردید بود اشاره میکند . این کتیبه در اواسط قرن نوزدهم میلادی توسط اوژن فلاندن نقاش و جهانگرد فرانسوی پاسکال کست مورد بررسی قرار گرفت . سپس سرهنری راولینسن انگلیسی با از استفاده از سنگ نبشته های مزبور شروع به رمز گشایی کتیبه نمود . این شروع آغازی برای ترجمه کتیبه بیستون و دیگر کتیبه های ایران شد . گنجنامه خشیارشاه بزرگ در مسیر یکی از شعبات راه شاهی که داریوش بزرگ در 2200 کیلومتر آنرا ساخت نقر شده است . راه شاهی هگمتانه پایتخت تابستانی شاهنشاهان را به غرب و جنوب کشور ربط میداد و از راههای بین المللی و پر رفت و آمد جهان باستان بوده است . خشایارشاه برای آینده گاه که از این مسیر عبور میکنند دو کتیبه حک کرده است تا نوادگانشان که از آنجا میگذرند شاهد شکوه و عظمت و بزرگی سلسله شاهنشاهی هخامنشی شوند تا درس عبرتی برای آنان باشد که همیشه در اندیشه حفظ این میراث کهن باشند و آنان را الگوی خود کنند . کتیبه داریوش بزرگ ( 521-486 پیش از میلاد ) در سمت چپ و کمی بالاتر به معنی احترام و بزرگی داریوش بر خشیارشا قرار دارد و کتیبه خشیارشا ( 486 - 465 پیش از میلاد ) در سمت راست و کمی پایین تر به معنی احترام به پدر قرار دارد . به سه زبان نوشته شدن این کتیبه برای ان بوده است که مسیر بین المللی بوده و مردمان کشورهای دیگر که جزوی از ایران بودند هم از آنجا عبور میکردند و نشان از دور اندیشی و احترام به دیگر فرهنگهای جهان باستان است در زمان هخامنشیان میباشد . بلندی حروف میخی بین 6 تا 7 سانتی متر است . هردو کتیبه شبیه به هم هستند با این تفاوت که در اولی نام داریوش است و در دومی نام خشیارشا . این مکان در گذشته ها با نامهای نبشتهای خدایان - دادمهان - دادبهان - جنگنامه - گنجنامه خطاب میشده است . گنجنامه به این دلیل نام گرفت که افراد عام ایران پس از یورش سپاه اسلام به ایران دیگر خطوط میخی - پهلوی - اوستایی - یونانی و . . . را حق فراگیری نداشتند و تنها باید عربی یاد میگرفتند تا آنکه فردوسی بزرگ دست این متجاوزان عرب را کوتاه کرد و زبان پارسی را گسترش داد . در هر صورت دیگر همچون زمان هخامنشی و اشکانی و ساسانی مردمان زبانهای نیاکان خود را نمیدانستند . به همین دلیل نبشته های خشیارشا را نوشته های مسیر گنج نامیدند . گنجنامه در سال هزار و سیصد و ده جزوی از آثار شکوهمند باستانی شکوهمند ایران شناخته شد .
متن کتیبه ها
خدای بزرگ است اهورامزدا . که این زمین را آفرید . که آن آسمان را آفرید . که مردم را آفرید . که شادی را برای مردمان آفرید . که داریوش را شاه کرد . یک شاه از بسیاری یک فرماندار از بسیاری . من هستم داریوش شاه . شاه بزرگ شاه شاهان . شاه کشورهای دارای مردم زیاد . شاه در این سرزمین دور و دراز . پسر ویشتاسپ هخامنشی .
خدای بزرگ است اهورامزدا . که این زمین را آفرید . که آن آسمان را آفرید . که مردم را آفرید . که شادی را برای مردمان آفرید . که خشیار را شاه کرد . یک شاه از بسیاری یک فرماندار از بسیاری . من هستم خشیارشا . شاه بزرگ شاه شاهان . شاه کشورهای دارای مردم زیاد . شاه در این سرزمین دور و دراز . پسر داریوش هخامنشی
مجسمه هرکول که به نظر می آید تندیسی از تجاوز اسکندر گجستک و حکومت سلوکیان به ایران باشد در بیستون در سال 1327 هجری هنگام احداث جاده آسفالته همدان به کرمانشاه در دامنه کوه کشف شد . این اثر شخص نیرومندی را نشان میدهد که به پهلوی چپ به روی نقش شیری در سایه درختی لمیده است و در دست چپ پیاله ای از شراب در دست دارد و دست چپش را بروی پای راستش قرار داده است . سر این مجسمه در سال 1380 کنده و دزدیده شده بود که پس از چند سال کشف و دوباره به جایگاه اصلی خودش برگشت . درازای این تندیس 147 سانتی متر است . پشت این تندیس کتیبه ای از زمان سلوکیان وجود دارد که مفهوم آن به این شرح است : " به سال 164 ماه پانه موی هرکول فاتح درخشان هیاکینتوس پسر پانیاغوس به سبب نجات کل امن- فرمانده کل - این مراسم برپا شد . " که خوشبختانه این سلسه توسط مهرداد و تیرداد پارتی در هم کوبیده شد و سلسله شاهنشاهی ایرانی اشکانیان جایگزین آن شد و دوباره ایران رو به فرهنگ کهن خود رفت و دست متجاوزان را کوتاه نمود .
نقش برجسته شاهنشاه امپراتوری اشکانی در بیستون قدیمی ترین اثر به جای مانده از دوره اشکانیان است که در حدود سال 100 قبل از میلاد در بیستون حکاکی شده است . میتریدات دوم هم به آن دلیل که کتیبه ارزشمند داریوش بزرگ و چندین اثر بزرگ دیگر در آنجا نقر شده است و همچنین به دلیل وجود چشمه مقدس بیستون - کتیبه خود را در آنجا حکاکی کرده است با اندوه فراوان این کتیبه توسط شیخ علیخان زنگنه ( صدر اعظم شاه سلیمان صفوی 1101 - 1186 هجری قمری ) از بین رفت زیرا ولی نقش خود را بروی آن کند و قسمتهای بیشتر میتریدات دوم از بین رفته است . میدانیم که سلسله حکومت سلاطین صفوی یکی از افراطی ترین سلسله های مذهبی در ایران بوده است ولی با اینهمه خدمات ارزشمند شاه عباس کبیر صوفی برای ایران زمین قابل ستایش است . دو نفر سمت راست کتیبه دیده می شوند گوتارزس و سران بزرگ ارتش را نشان میدهد و خود میتریدات دوم در سمت راست ایستاده است ترجمه کتیبه یونانی به این مفهموم است : " گوفاساتیس - میتراتیس ناظر و گوتارزس ساتراپ ساتراپها بزرگ میترادیس است ". شاهنشاه میتریدات دوم در سالهای 87 - 122 پیش از میلاد مسیح شاهنشاه امپراتوری قدرتمند ایران بود .
کتیبه وقفنامه شیغعلی خان زنگنه که بدوره صفویه بازمیگردد از آثار دیگر مجموعه جهانی بیستون است . این اثر با شماره 4881 در لیست آثار ارزشمند ایران ثبت گردیده است . این اثر در سالهای 1186-1101 هجری قمری در زمان شیخ علیخان زنگنه صدراعظم شاه سلیمان صفوی بر روی کتیبه میتریدات دوم حجاری شده است . ارتفاع آن 364 سانتیمتر و عرض آن 276 سانتیمتر میباشد . شامل 15 سطر به خط ثلث که شیخ علیخان در زمان حیات خود در آن رقباتی چند را وقف سادات فاطمی و تعیمرات کاروانسرا بیستون نموده است . ترجمه بخشی دیگر از آن پیرامون نحوه توزیع آب می باشد .
بيستون يادگار شاهنشاه داريوش بزرگ هخامنشي
محوطه باستانی و مقدس بیستون در طول 5 کیلومتر و عرض 3 کیلومتر در شرق استان کرمانشاهان قرار دارد و یکی از معتبرترین آثار باستانی جهان میباشد . که در سال 85 در لیست آثار برجسته جهانی در یونسکو ثبت گردید . این محوطه آثاری از پیش از تاریخ تا حکومتهای اسلامی در خود جای داده . آثاری همچون : غارشکاچیان - مر خریل - مر تاریک - مر آفتاب - مر دودر - تپه نادری - سراب بیستون - جاده حاشیه سراب - بقایای گورستان قدیمی - دژ تاریخی مدفون - نیایشگاه شانشاهان ماد - نقش برجسته داریوش بزرگ - مجسمه هرکول - نقش برجسته میتریدات دوم شاهنشاه اشکانی - نقش برجسته گودرز - سنگ بلاش - پرستشگاه شاهنشاهان پارتی - بقایای شهر باستانی هخامنشیان و پارتیان - بقایای بناهای ساسانی - کتیبه فرهاد کوه کن - بقایای پل ساسانی - بقایای سد ساسانی - سنگهای تراشیده ساسانیان - کاروانسرای ایلخانی - بناهای ایلخانی - کاروانسراهای صفوی - وقف نامه شیخ علیخان زنگنه - پل بیستون و آثار پراکنده دیگری در بیستون قرار دارد .
دلیل آن که همه این آثار در یک جای قرار داشته این بوده است که این محل بدون تردید از مکانهای مقدس ایرانی شناخته میشده زیرا آب مظهر پاکی و روشنانی فراوان از دل کوه بیستون به بیرون روان است و داریوش بزرگ هم به دلیل اهمیت موقعیت کرمانشاه و کوه های صخره ای آن و آثار بزرگ نیاکان آریایی اش این مکان را برای کتیبه ارزشمند بیستون انتخاب نموده است .
کتیبه داریوش بزرگ ( 486 - 521 قبل از میلاد ) در سه زبان پارسی باستان - عیلامی و بابلی در ارتفاع هفتاد متر بالاتر از سطح زمین بر دامنه کوه بیستون نقر ( حک ) گردیده است . داریوش بزرگ وقایع اولین سالهای سلطنت خود را و فتوحاتی را که در نوزده جنگ نصیب او گردیده بود مفصلا ذکر مینماید . طبق گفته دیودور مورخ یونانی نام اصلی بیستون بگستان ( به معنای جای خدا ) نام داشته است . متن پارسی باستان در 414 سطر و پنج ستون است . در زیر نقش داریوش بزرگ شاهده 9 نفر نافرمان که علیه شاه قیام کرده بودند و همگی آنها مغلوب شدند قرار گرفته است . در این کتبه که یکی از برزگترین اسناد تاریخی ایران زمین و جهان محسوب میشود داریوش خود را نهمین پادشاه هخامنشی مینامد . که اسامی نه شاه قبلی به شرح زیر میباشد . 1) هخامنش - 2) چیش پیش - 3 ) آریارمن - 4 ) ارشام شاه - 5) کورش کوچک جد کورش بزرگ - 6) کمبوجیه - 7 ) کورش دوم که به شاهنشاه بزرگ ملقب است - 8) کمبوجیه دوم ( فاتح سرزمینهای مصر ) - 9 ) و بالاخره داریوش بزرگ .
گفته میشود نمای پیشین صخره که برجسته کاریها برآن کنده شده حدود 340 پا بالاتر از چشمه هاست و ابعاد برجسته کاری 18 در 10 پاست که قامت "داریوش"5 پا و 8 اینچ (170 سانتیمتر)بلندی دارد.اجرای این بنا در چند مرحله انجام شده است.نقش برجسته ها و متن اصلی عیلامی در حدود سال 520 قبل از میلاد کنده کاری شده و سپس روایت اکدی به آن افزوده شده است.برجسته کاری "داریوش" را به اندازه طبیعی و زیر سایه حمایت نماد ایران کهن ( فره وشی=فروهر ) با بال گشوده نشان می دهد که یک دست خود را بلند کرده و در دست دیگر کمان خود را گرفته است؛در پشت او در اندازه ای کوچکتر سلاح داران او (در سمت چپ "گوبریاس"و دیگری احتمالا""اینتافرن")ایستاده اند. "داریوش" پایش را بر چهره "گئومات"که به پشت بر زمین افتاده نهادن است و در پشت "گئومات"8شاه دروغی که با ریسمانی به هم بسته شده اند پشت سر هم صف کشیده اند.احتمالا" هنگام لشکرکشی به ماد علیه "فرورتیش"بوده که "داریوش"فرمان داده نقش و یادگار پیروزیهایش را بر این صخره ترسیم کنند و بنویسند و شاید اصل این ابتکار از شاه" آنوبانینی"(حدود2000سال ق.م.)در دروازه زاگرس (سرپل)باشد که او چند روز قبل از آنجا گذشته و آن را دیده بوده است.
پس از آنکه نخستین مرحله کار به پایان رسید دو اتفاق افتاد.یکی اینکه داریوش بزرگ به این نتیجه رسید که شأن شاه و شاهنشاهی اقتضا میکند که گفته های او به زبان فارسی هم نوشته شود و از این رو فرمان ابداع خط فارسی باستان را داد.دوم اینکه پس از شکست دادن "سکای تیزخود"در سال 519ق.م. نتوانست از ترسیم چهره مضحک "اسکونخه"در پایان صف اسیران چشم بپوشد؛گرچه به بهای پاک شدن متن عیلامی از آنجا بیانجامد.پس در این مرحله ،وقتی نسخه های پوستی متن اصلی کارنامه "داریوش"را در سراسر امپراطوری به زبان اکدی و آرامی گرداندند و پخش کردند، داریوش بزرگ دستور داد نوشته ها را دوباره برایش بخوانند و آنگاه متن اصلاح شده و تجدید نظر شده ای را به زبان و خط پارسی باستان بر آن بیافزایند و البته تا جایی که فضا اجازه می داد متن عیلامی را نیز تکمیل کنند.
مجموعه بناهای يادمانی قلعه يزدگرد در هجده کيلومتری سه راهی ريجاب به سرپل ذهاب قرار دارد. اين مجموعه با وسعت تقريبی چهل کيلومتر مربع از سمت شمال غرب با پرتگاه تندی به جلگه ذهاب و از طرف شمال و شرق به صخره های پلکانی دالاهو محدود می شود. بر اساس اولين تحقيقات و کاوش های باستان شناسی در اين منطقه و بر طبق گچ بری های مکشوفه از بنای معروف به «گچ گمبد» زمان ساخت اين مجموعه به دوره ساسانی نسبت داده شد. اما کاوش های بعدی در اين منطقه نشان داد بسياری از مجموعه بناهای اين محوطه متعلق به به اواخر دوره اشکانی است. اين مجموعه شامل چند محوطه است:
ديوار گچ: خطی از استحکامات به طول دو و نيم کيلومتر و عرض دو تا چهار متر است و با قلوه و لاشه سنگ به همراه ملاط گچ ساخته شده است. سرتاسر نمای خارجی اين ديوار با مجوعه ای از برج های نيم دايره ای شکل تقويت شده است.
آشپزخانه: در انتهای پايين ديوار مجموعه ای از استحکامات قرار دارد و به احتمال زیاد محل استقرار سربازان بوده است.
دروازه: دو برج منفرد در ابتدای ديوار دفاعی قرار گرفته است. اين مکان دروازه خوانده می شود.
جای دار: در حال حاضر اين محوطه بين باغ های روستای «زرده» قرار دارد. آثار بر جای مانده در اين محوطه نوعی استحکامات دفاعی با ديوارها و برج های تعبيه شده در آن را نشان می دهد. اين بنا احتمالاً ترکيبی از دژ قلعه برای کل محوطه بوده است.
تپه رش: در سطح اين محوطه مقدار زيادی سفال از دوره های مختلف به دست آمده است.
قلعه يزدگرد: اين بنا در يکی از بلندترين ارتفاعات قرار دارد. اطراف اين قلعه را حصاری با برج های نيم دايره ای شکل احاطه کرده است. قطر اين برج ها بن دو تا شش متر است و با فاصله شش تا شانزده متر از يکديگر قرار گرفته اند.
گچ گمبد: اين محوطه که به نام «ميدان» نيز شناخته می شود دارای وسعت تقريبي 800×400 متر است. اطراف اين مجموعه را حصاري با برج های نيم دايره ای شکل در بر گرفته است. در قسمت جنوبی آن پرديس و در قسمت شمالی آن کاخی به چشم می خورد و تزيينات گچی بسياری از داخل آن به دست آمده است.
قلعه داور: اين بنا در داخل روستای «بان گمبد» قرار دارد. کاوش های باستان شناختی نشان داده است که اين بنا آتشکده ای از دوره ساسانی بوده و در اويل اسلام با الحاق فضاهايی به آن تبديل به کارگاه شيشه گری شده است.
نقاره خانه: اين بنا در شمال شرقی بنای قلعه يزدگرد و بر روی ارتفاعات قرار دارد. اين بنا برج ديده بانی بود.
آشياب: اين بنا در شمال غربی بنای قلعه يزدگرد و بر روی ارتفاعات قرار گرفته است. اين بنا نيز برج ديده بانی بود.
در 104 کیلومتری از شهر شیراز و جنوب غربی آن شهر و 20 کیلومتر بعد از فیروز آباد قرار دارد کاخ اردشیر یا همان آتشکده نام دارد . استخری جغرافی نویس سده چهارم قمری مینویسد آتشکده برزگ کاریان نزدیک برکه ی جور و آن را بارین خوانند . ایرانشناسان این مکان را کاخ اردشیر دانستند . این آتشکده ( کاریان ) یا همان آذرفنبغ یکی از آتشکده های بزرگ دوره ساسانی و ویژه موبدان بزرگ بوده است . این بنا شامل سه تالار گنبد دار بسیار بلند که دو تالار آن تقریبا سالم و سومی نیمه ویران است . این کاخ دارای حیاط و شمار زیادی اتاق و ایوان است . مصالح بکار رفته شده در آن سنگ لاشه و ملات گچ است . که بعد از گذشت بیش از 1800 سال هنوز پابرجاست . ارتفاع و ابعاد این کاخ و تالارهای آن به گفته تاریخ شناسان در زمان خود بی نظیر و برای نخستین بار در جهان بوده است . برکه ای جوشان جلوی بنا بوده است که با پلکانی به داخل آن راه میافتند .
اردشير پس از گسترش فرمانروائي خود در خاك پارس و كرمان و نواحي كرانه درياي پارس، پيش از شكست اردوان پنجم واپسين شهريار اشكاني، در فيروزآباد كاخ و آتشكدهاي بساخت. كاخ فيروزآباد نخستين بناي طاقدار سبك ايراني و كار معماران و مهندسان ايراني است كه از دورههاي باستاني بجا مانده است و در اين شهر بهتر از هر جاي ديگر معماري عالي زمان ساسانيان را ميتوان بخوبي ديد و شناخت. پس از آن در سروستان و بيشاپور كازرون، البته پس از ايوان و طاق مدائن .
اردشير شهرهاي ديگري در حوزه شاهنشاهي ايران ساساني ساخته است، كه در تاريخ بلعمي چند تائي از آنها را باين شرح نام برده است: «به پارس شهر جور و آنرا «اردشير خوره» نام كرد، و شهري ديگر بنام «رام اردشير» و ديگر هم آنجا نام وي «ريواردشير»، و بناحيت اهواز شهري بنا كرد نام او «هرمز اردشير» و آنرا «سوقالاهواز» خوانند، و به سواد شهري بنا كرد نام آن «به اردشير» و آن به عربي «مدائن» است و «ايساباد اردشير» و آنرا «كرخ ميسان» خوانند و به بحرين شهري بنا كرد نام آن «بوذر اردشير» و امروز آنرا خّره خوانند». فردوسي شهرهاي اردشير را اينطور بيان كرده است .
بناي تاريخي « چهارقاپو » در شهرستان قصرشيرين در دوران حكومت ساسانيان بهعنوان تفرجگاه و محلي براي تفريح شاه و درباريان به دستور « خسرو پرويز » پادشاه ساساني احداث شده است . اين بناي تاريخي شامل « كاخ شيرين » ، كاخ « خسرو » و « آتشكده » ميباشد . و همچنين محوطه اطراف آن در شهر قصرشيرين بهعنوان « مجموعه ساساني » خوانده ميشود . برخي از كارشناسان ميراث فرهنگي معتقدند : « خسروپرويز » پادشاه ساساني اين مجموعه را براي معشوقه خود « شيرين » در منطقه خوش آب و هوا و گرمسير قصرشيرين براي استفاده در فصل زمستان « ييلاق » بنا نهاده است از سوي ديگر بر اساس بعضي روايات محلي ، مجموعه ساساني توسط « خسرو پرويز » بهعنوان محلي خوش آب و هوا و امن بهدور از جنگ و مسايل سياسي حكومت ، براي استراحت و اقامت « شيرين » ساخته شده است .
سبك معماري اين بنا سنتي است و مجموعه ساساني و محوطه اطراف آن در حدود 78 هكتار وسعت دارد . اطاق و بناي اصلي كاخ خسرو در مجموعه ساساني 190 متر مربع و كاخ شيرين نيز 150 مترمربع وسعت دارد . در ابتداي كاخ شيرين بناي چهار طاقي قرار دارد كه به « آتشكده » معروف است و اين بنا در زميني بهوسعت حدود 25 مترمربع و با چهار دروازه در طرفين آن احداث شده است . در چهار گوشه اطاق آتشكده گوشوارههاي طاقي شكلي وجود داشته كه متاسفانه اين چهار اثر زيباي هنري براثر مرور زمان از بين رفته است . سقف اين بنا گنبدي شكل بوده و بهنظر ميرسد كه در اطراف اطاق راهروهايي نيز وجود داشته كه بهمرور زمان از بين رفتهاند . عرض دهانه اين آتشكده بيش از 16 مترمربع است و درب آن از سنگ تراشيده شده كه در ساخت بنا از مخلوط ماسه و آهك استفاده شده است . « خسروپرويز » فصل زمستان را همراه « شيرين » ( كه از او بهعنوان برادرزاده بانوي ارمن ياد ميشود ) در اين مجموعه در منطقه گرمسيري قصرشيرين بهاستراحت ، شكار و تفريح ميپرداخت . منطقه قصرشيرين در مسير بزرگترين محور ارتباطي آسيا « راه ابريشم » قرار داشته و بههمين لحاظ از رونق اقتصادي خاصي بهرهمند بوده است . امروزه میتوان از این مناطق تاریخی و کهن به عنوان ابزار توریستی ایران استفاده کرد تا هم بودجه سازی برای کشور شود و همه این منطقه رونق گذشته خویش را بازیابد . تبلیغات گسترده در رسانه های جهان برای جذب توریست خارجی و حتی داخلی کمک بسیار بزرگی به مردمان کهن این منطقه می باشد .
قلعه بابک در شهر کليبر واقع در صدوپنجاه و پنج کيلومتري شمال شرقي تبريز بر فراز قله اي کوهستاني به ارتفاع 2300 تا 2700 متر بالاتر از سطح دريا واقع شده است که با نامهاي جمهور و بذ مشهور است . از آثار معماری شگفت انگیز این دژ مستحکم نطامی که در مکانی بسیار بلند قرار گرفته ( به طوری که فتح قله چنیدن ساعت به طول می انجامد ) میتوان اظهار داشت که این بنا در دوره پادشاهی اشکانیان بنا نهاده شد و خصوصا در زمان ساسانیان از آن بهره بیشتری بردند . ولی در قرن های دوم و سوم توسط ایرانیان اصیل آن زمان بازسازی و مرمت شد و دژ بابک نام گرفت . شهرت اصلی آن برای مبارزات 22 ساله خرمدینیان با خلفای کشتارگرعباسی و پایه گذاری نهضت سرخپوشان یا خرمدینیان می باشد . نهضتی که جاودانه ماند و درس بزرگی به تک تک ایرانیان داد تا زیر یوق هیچ فرهنگی نروند و تنها ایرانی بمانند و با فرهنگ ایرانی از دنیا بروند . خصوصا مبارزه و ایستادگی در برابرفرهنگ بربریت و غیر متمدن اعراب که ریشه به تیشه این مرز و بوم زده بودند را به ما آموخت . قلعه بابک در سال 1345 با شماره 623 در لیست آثار ملی , تاریخی و فرهنگی ایران ثبت شد و مرمت آن از سال 1376 توسط اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی آغاز گشت . چند سالی است که برای احترام به این سردار بزرگ تاریخ ایران مراسم باشکوهی برگزار میشود . امسال نیز با حضور عده کثیری از هم وطنان با وجود محاصره نظامی سپاه پاسداران و بسیج ( جهت مبارزه با هرزه گان بیگانه پرست پان ترکیسم ) این مراسم اجرا شد . پان ترکیسم مزدورانی هستند که از طرف چند کانال ماهواره ی در آمریکا بر ضد ایران تحریک می شدند و دم از استقلال , داشتن پرچم مستقل , زبان رسمی ترکی و . . . میزدند . این گروهک های ضد ایرانی توسط رهبر معدومشان سید جعفر پیشه وری مزدور و عامل روس قدرت گرفتند ولی با هلاک شدن وی قسمت بسیاری از این گروهک ضد ایرانی متلاشی شدند . این افراد با انگشتان دست خود شکل یک گرگ را به یکدیگر نشان میدادند تا به اصلاح متحد شوند و پلاکاردهایی را با زبان ترکی استانبولی با خود حمل میکردند . در مکانی که سرداری همچون بابک تلاش بری یکپارچگی ایران نمود , تلاش بری نابودی فرهنگ عرب از ایران نمود , تلاش بری بازگرداندن هویت ایرانی نمود و جانش را برای این راه داد حال عده ی از فرصت استفاده نمودند و قدم در راه ضدیت با فرهنگ ایرانی و متلاشی شده اتحاد "کرد و فارس و خوزستانی و آذری . . . " کردند . بابک سرداری ملی و منطقه ای است و متعلق به همه ایران بزرگ است . جای دارد مسئولان کشور هرگونه افراد این گروهک ضد ایرانی را سرکوب کنند و آنان را برای همیشه از این سرزمین کهن ریشه کن نمایند .
تاق کسرا یادگار تمدن ساسانی می باشد که به گفته تاریخ نگاران مقبره یکی از شاهنشاهان آن روزگار در اطراف قصر شیرین کرمانشاه قرار دارد . عده ای دیگر بر این باور هستند که این مکان یک چاپارخانه مرزی بوده است . این بنا یکی از شگفتی های معماری تاریخی کهن ایران است که شوربختان مانند دیگر آثار باستانی رو به نابودی قرار دارد . باتوجه به ثبت رسیدن این اثر تاریخی ایران در لیست آثار ملی - متاسفانه امروز بدون محافظ و نگهبان رها گشته است و داخل آن محل آتش روشن کردن مردمان محلی شده است . این محل به صورت یک قلعه کوچک با کنگره هی طراحی شده در حدود 1500 سال پیش بنا گشته است .
این قلعه که به دژیا قلعه " سلسال" معروف است در 15 کیلومتری شمال شهر " تالش" و در جنوب شهر " لیسار"، نرسیده به دهکده " نومندان" قرار دارد. این قلعه با باروی ای بسیار مستحکم بر فراز تپه ای به ارتفاع حدود 100 متر از زمینهای اطراف در فاصله حدود 4 کیلومتری دریای " کاسپین" بنا گردیده است. ساختمان دژ بر روی یک صخره سنگی قرار گرفته و دیوارهای آن با استفاده از سنگ و یا آجر با ملاطی از ساروج استوار شده است. سلسال در لغت به معنی آب خنک و خوشگوار است و در خصوص قلعه نیز آب بسیار اهمیت دارد و یکی از لوازم بسیار مهم در یک قلعه داشتن آب انبار است و نظریه ای در خصوص حمل آب بسیار خنک و خوشگوار این قلعه از زمانهای دور از طریق سوله های سفالین (تنبوشه)که از ییلاق سوباتان به آب انبار می رسیده مطرح شده و نظریه دیگر در خصوص حمل آب باران از سقف و از طریق تنبوشه ها به آب انبار است.
قلعه " سلسال" از دو قسمت تشکیل شده است. نخست بخش خارجی که محوطه نسبتاً وسیعی را در بر میگرفته و توسط دیوار ستبری از زمینهای اطراف جدا می شده ، از این دیوار خارجی که از سنگ رودخانه ی قرمز و تقریبا یک دست ساخته شده بود ، اکنون چیزی به جای نمانده است. تنها بقایی سنگهای به کار رفته در حصار خارجی در گوشه و کنار آن به صورت توده های انبوه مشاهده می شود.برخی از ساکنان اطراف قلعه از این سنگها به عنوان مصالح ساختمانی در خانه های خود استفاده کرده اند!!! تصور می رود قلعه حصار دومی نیز داشته که از آن نیز نشانه ای پیدار به جای نمانده است.اما علایم آن را می توان در اطراف دژ که حصار دوم به آن نزدیک بوده مشاهده کرد. بخش داخلی قلعه که بر روی صخره سنگی قرار دارد دومین قسمت آن را تشکیل می دهد و اکنون نیز بقایی آن بر جای مانده است . ساختمان قلعه طوری است که در تمام جهات اصلی و فرعی به اطراف اشراف داشته و ساکنان قلعه از بالای آن می توانستند کلیه تحرکات را در شعاع خارج قلعه زیر نظر داشته باشند. مساحت تقریبی کوهی که این قلعه بر آن قرار گرفته است 40 متر در 50 متر است که به علت روییدن درختان زیاد و بوته های خار ، نمی توان آن را به طور دقیق اندازه گیری کرد.درب ورودی قلعه ، شرقی و به ارتفاع 5/3 متر تا وسط هلال شکسته و عرض آن 2/2 متر است.درب ورودی قلع روزی جلوتر قرار داشته است. به علت خرابی باروی خارج ، سر در دومی، درب ورودی قلعه شده است . عرض باروی قلعه 8/1 متر تا 1/2 متر و ارتفاع موجود آن 5 تا 6 متر و در پاره ای جاها 10 تا 12 متر است. قطر دیوار جنوب غربی 9/1 متر است.مصالح ساختمانی دیوارها سنگ بادبر و ساروج است.
ارگ قلعه:
متصل به باروی شرقی، حصار ارگ قلعه بوده است. ارگ دژ بالی تپه قرار دارد و امروزه فقط دیوارهای آن بر جای مانده است.ظاهراً ارگ در طبقات مختلفی بنا گردیده که طبقات زیرین آن به دنبال ریزش طبقات بالا پر شده است .مدخل ارگ نیز دارای طاقی با هلال شکسته بوده که امروزه این دو از بین رفته اند.مصالح ساختمانی ارگ نیز آجر و ساروج است.
آب انبار:
آب انبار قلعه خارج از ارگ و داخل باروی اصلی است و در شمال شرقی بنای قلعه بنا شده است.طول آن حدود 5 متر و عرض آن 3 متر و ارتفاع از کف موجود 4 متر است.
شبکه انتقال آب:
در قسمت داخلی دیوارهای دژ آبراهه های باریکی به صورت یک شبکه لوله کشی دیده می شود که با مهارت خاصی ساخته شده است.
تاریخ معماری قلعه:
معتمدین محلی عقیده دارند که قلعه "سلسال" در زمان اسماعیلیان از قلاع مهم آنان بوده است. شباهت ساختمانی قلعه " لیسار" با قلعه " الموت" و یا قلاع دیگر اسماعیلیه از یک طرف و ارتباط نزدیک پیروان این فرقه با افرادی در تالش از طرف دیگر ، احتمال چنین تعلقی را بسیار می کند.
بر خلاف نواحی مرکزی و فلات داخلی ایران که قلعه هارا حتی بر روی زمینهای هموار نیز می ساختند و سپس آنها را با برج و باروی بلند مستحکم می کردند ، در گیلان ساخت قلعه تنها بر روی عوارض ارتفاعی معمول بوده و این امر بیشتر مربوط به کاربردهای نظامی این دژها در مواقع حساس است و چه بسا که در دیگر مواقع دژها مورد استفاده چندانی نداشتند و تنها برای نگهداری زندانیان از آنها استفاده می شده است. در کاوشهای صورت گرفته در خصوص این قلعه نکات بسیار جالبی وجود دارد که یکی از آنها ارتباط مستقیم و عمیق میان نقوش سفالینه و ظروف بدست آمده در قلعه با نقوش دست بافته های سنتی منطقه کهن تالش است که شامل نقوش کاجها، گلها، حیوانات و اشکال هندسی است.
در کاوشهای انجام شده در سال 82 سه شیء با ارزش به دست آمده : یک پیکان فلزی ، یک ظرف مسی نقره کوب و یک سکه مسی مربوط به قرن 6-5 هجری از تبار اتابکان. این اشیاء احتمال بازسازی قلعه را در زمان اسماعیلیه و سلجوقیان تایید می کنند .اما با توجه به آنکه اسماعیلیان خود قلعه نمی ساختند بلکه قلاع موجود را ترمیم کرده و مورد استفاده قرار می دادند احتمالاً قلعه مربوط به زمانهایی بسیار پیش از آنهاست که نیاز به بررسی باستان شناسی دقیق دارد. متأسفانه این قلعه نیز به حال خود رها شده و در حال تخریب است.
ديوار یکهزار و پانصد ساله سرخ گرگان , دومين ديوار تاريخي جهان
قزل آلان يا مار سرخ (ديوار بزرگ گرگان) طولانيترين اثر معماري ايران باستان و پس از ديوار چين دومين ديوار تاريخي تاريخي قاره آسيا با 200 كيلومتر طول ، در دشت گرگان و تركمن صحرا قرار دارد. اين ديوار از شرق درياي مازندران در خواجه نفس شروع و از شمال آققلعه و گمشيان گذشته پس از پيمودن شمال گنبد به طرف شمال غرب رفته و در كوههاي پيشكمر محو ميشود. در نوشتههاي تاريخي ، ديوار بزرگ گرگان را كه مانعي در برابر بيابانگردان آسياي ميانه بوده به نامهاي سد سكندر ، سد انوشيروان دادگر، سد فيروز ، ديوار دفاعي و … ناميدهاند و مطالب گوناگوني در مورد آن بيان داشتهاند.نخستين پژوهشهاي باستانشناسي اين ديوار توسط ژاك دمرگان فرانسوي درست در 100 سال پيش صورت گرفت كه بخشي ار مسير ديوار را از روي نقشه ترسيم نمود. بعد از او باستانشناس فرانسوي (آرن) در سال 1312 خورشيدي بخشي از ديوار گرگان را به صورت پيمايشي، شناسايي و معرفي كرد. در سال 1316 خورشيدي اريك اشميت آمريكايي با پرواز بر فراز منطقه ، خط قرمز رنگي را بر روي زمين مشاهده كرد كه با پيچ و تاب از دريا به سمت كوههاي پيشكمر در شرق استان ادامه يافته است. او با ديدن اين منظره عجيب اين پرواز را بار ديگر تكرار كرد و با تهيه عكسهاي هوايي گام مهمي در شناسايي ديوار برداشت. بعد از ان دكتر محمد يوسف كياني در سال 1350 با پرواز مجدد بر روي ديوار موفق به برداشتن عكسهاي جالب توجهي از ديوار شد و طول ديوار را 175 كيلومتر با 32 قطعه وابسته شناسايي كرد.
در سال 1378 با شروع ساخت سد گلستان بخشي از مسير ديوار در و محدوده كانال آبياري و زهكشي سد قرارگرفت و بنابر ضرورت حفظ ديوار آب سد از طريق دو كانال از زير ديوار هدايت شد. بعد از آن در سال 1381 ، ديوار در شش فصل كاوش شد كه اطلاعات فراواني از آن به دست آمد. به طوري كه هم اكنون باستانشناسان طول ديوار را 200 كيلومتر ميدانند. از آنجايي كه در برخي از نوشتههاي اين ديوار تا مرو ادامه داشته ، باستانشناسان احتمال ميدهند طول ديوار بيشتر از 200 كيلومتر باشد كه در كاوشهاي آينده به جواب آن خواهند رسيد. همچنين تا قبل از تخمين زده ميشد اما بر طيق آخرين نمونههاي آزمايش شده در آزمايشگاههاي معتبر اين ديوار مربوط به دوره ساساني است.
ديوار گرگان در مناطق كوهستاني 2و در دشت 10 متر عرض داشته و آجرهاي بزرگ آن ابعاد 41 در 41 و قطر 10 سانتيمتر در دهها كوره آجرپزي پخت ميشده است. بسته به خاك منطقهاي كه آجر پخته ميشد رنگ آن از نخودي تا قرمز فرق ميكند. خندقي 30 متري هم در جلوي ديوار كنده شده كه آب از طريق آن به دشتها و كورههاي مسير مي رسيد. از ارتفاعات پيشكمر تا روستاي زاو در پارك ملي گلستان كه 35 كيلومتر است بخشهايي از ديوار سالمتر باقي مانده و با حفاري در چندين نقطه خوشبختانه بقايايي ديوار از زير خاك بيرون آمده است.در كاوشهايي كه تا كنون انجام شدهاست 2 هزار متر مربع از ديوار حفاري گرديدهاست كه درپيآن يك آتشگاه و استراحتگاه سربازان كه فضا وابسته به ديوار بوده كشف شدهاست. همچنين دو قلعه از حدود 38 دژ تخمين زده در طول ديوار كاوش شده كه به نظر محل سكونت سربازان بوده است. قلعهها از اندازههاي 120 در 120 متر شروع و بزرگترين آن به 240 در 300 متر ميرسيد. اكنون براي حفاظت ديوار در قسمتهايي از آن در دو طرف ديوار ميله گذاري انجام شده تا حريم ديوار حفظ و از خرابي آن جلوگيري شود. راندن خودروها بر روي آجرهاي ريخته از ديوار موجب شكستن و از بين آنها ميشود و بعضي از اهالي از آجرهاي ديوار براي ساختمانسازي خود استفاده كردهاند. همچنين رعايت نكردن حريم ديوار از سوي سازمانهاي دولتي خسارتهاي فراواني را به ديوار زده است.بر طبق گزارشات مردمي نمونههايي از آجرهاي ديوار نزديك ساحل درياي خزر و در داخل خليج گرگان ديده است. در فصل آينده كاوش باستان شناسان قصد دارند باستانشناسي زير آب درياي را با كمك غواصان انجام دهند تا آثار معماري احتمالي مدفون شده ديوار گرگان را در زير آب بدست آورند. گفتني است ديوار تميشه ديوار ديگري در جنوب ديوار بزرگ گرگان است كه بخش شمالي آن در خليج گرگان وجود دارد و احتمال اينكه ديوار بزرگ گرگان و تميشه زماني يك ديوار بوده است.
دکان داوود, سنگ نگاره هی دوهزار و هفتصد ساله مادی در کرمانشاه
در نزدیکی سرپل ذهاب در کرمانشاهان دخمه ی و سنگ نگاره ی از دوران شاهنشاهی مادها بر دیواره کوه حجاری شده که به دکان داود شهرت یافته است. در زیر دخمه مردی مادی با لباس و کلاه مخصوص تمام قد به سمت مشرق ایستاده و انتهای برسمی به دست چپ گرفته و دست راست را مجاور بالی برسم قرار داده است.(تصویر سمت راست) . در بالی دخمه 3 ردیف قاب در سنگ حجاری شده و دو ستون سنگی که فقط مختصری از انتهای سرستونها در بالی دخمه باقی مانده است نمای این دخمه را تشکیل می داده .(تصویر سمت چپ) . دانشمندان معتقدند که این دخمه مربوط به آخرین پادشاه ماد یعنی آژیدهاک(یشتوویگو) می باشد که توسط کوروش بزرگ هخامنشی از سلطنت خلع گردید. کوروش با اتحاد پارس و ماد دو تیره ایرانی , باشکوه ترین امپراتوری تاریخ را که بر پایه احترام به ادیان و باورها و آداب و رسوم هر منطقه استوار بود را شکل داد .
عمیق ترین غار خاورمیانه در شهرستان هرسین کرمانشاه
شهرستان هرسین در فاصله 45 کیلومتری جنوب شرقی شهر کرمانشاه قرار دارد. این شهر از شمال به صحنه از شرق به نهاوند از جنوب به استان لرستان و از غرب به کرمانشاه محدود شده است. ارتفاع متوسط این شهرستان از سطح دریا 1582 متر است. بلندترین قله این شهرستان با ارتفاع 2794 در بخش بیستون و عمیقترین غار خاورمیانه به عمق 572 متر در ین شهرستان قرار دارد. در سال 1949 توسط پروفسور کارلئون باستانشناس آمریکایی غار معروف به شکارچیان مورد کاوش قرار گرفت که در این غار آثار دورههای تاریخی مختلف به دست آمد. از مهمترین آثار باستانی پیش از تاریخ که در این شهرستان قرار دارد میتوان به تپه گنجدره یا (چیا خزینه) اشاره کرد. در کنار جاده اصلی هرسین به کرمانشاه و در فاصله 7 کیلومتری از شهر هرسین تپه گنجدره قرار گرفته است. ارتفاع گنجدره نسبت به سطح دریا بین 1300 تا 1400 متر است. ارتفاع تپه 5 متر و قطر آن 40 متر است و یک محدوده 1300 متر مربعی را شامل میشود. کاوشهی گنجدره در سال 1965 آغاز شد و تا سال 1969 ادامه داشت. ین کار تحت نظارت پروفسور اسمیت باستانشناس کانادیی صورت گرفت. در گنجدره مردانی زندگی میکردند که یکجانشین و شهرنشین بودهاند و با اهلی کردن حیوانات، کاشتن غلات و جمعآوری آن زندگیشان میگذشته است. در ضمن انجام کاوشها و حفاریها در بعضی از لیهها آثار ساختمانی و معماری تقریبا سالم کشف شد که امتیاز گنجدره را نسبت به مکانهی تاریخی دیگر که متعلق به مرحله پارینه سنگی بودهاند، مشخص میکند. در گنجدره اشیایی به دست آمده و متعلق به زمانهایی است که هنوز چرخ کوزهگری اختراع نشده بود. اهالی ساکن در گنجدره در هزاره نهم ق.م کشت غلات و برداشت آن را تجربه کرده بودند. آزمایشهی صورت گرفته روی زغالهی به دست آمده از ین محل نشان میدهد نخستین انسانها در 8500 ق.م در ین محل استقرار یافتهاند. ظروف سفالین درشت با جداره ضخیم که با آتش به صورت نامنظم پخته شدهاند، پیدیش خشتهیی با فرورفتگی در قسمت میانی آن که در دیگر نقاط نمونه آن دیده نشده است، پیکانهای سنگی، اشیای استخوانی، کوزهها، کاسهها، مهرهها و زینتآلات از جمله آثار و اشیا به دست آمده در تپه گنجدره هستند. از دیگر آثار بر جای مانده در شهرستان هرسین میتوان به گور دخمههی اسحاقوند، دخمه شمسآباد، کتیبه بیستون، مجسمه هرکول، قلعه هرسین، قلعه دزبر، قلعه سرماج، فراتاش بیستون، فراتاش هرسین، حوض سنگی (حوض ساعت)، طاق سنگی، پلکان سنگی، تخت شیرین، دیوار ساسانی، پل خسرو، بنی ساسانی و سرستونهی بیستون اشاره کرد.
"اسپیه مزگت" از دو کلمه " اسپی" در زبان تالشی به معنای سفید و " مزگت" در زبان اوستا به معنای مسجد تشکیل شده است. " اسپیه مزگت" در دهکده دیناچال از توابع شهر اسالم در استان گیلان قرار دارد.مصالح اصلی بنای این اثر تاریخی ، آجرهایی به ابعاد 6×23×23 سانتیمتر است.گوشه ای از این بنا که یک ضلع آن 75/16 متر است ، فعلاً پا برجاست و دیوار یکی از دهلیزهای بنا می باشد. بر دیوار همین دهلیز است که پنج شش متر کتیبه کوفی ساده باقی مانده است.این کتیبه که ابتدای ان در همین دهلیز بوده ، روزی 4 دهلیز اطراف را تزیین می داده است.از راه دهلیزها نیز گچ بری عجیبی به ارتفاع 1 متر داشته که فعلاً 2 متر از این ازاره بر دیوار شمالی مشخص است.آنچه بیش از هر چیز بیننده را به حیرت می اندازد ، علت وجودی چنین بنایی در این نقطه دورافتاده است. آن هم بنایی با آن عظمت و با آن قدمت تاریخی که کتیبه کوفی بر آن گواهی میدهد. در اینکه " اسپیه مزگت" یک مرکز عبادی بزرگ بوده تردیدی نیست و این امر از وجود احتمالی یک مرکز شهری یا سایتی باستانی مدفون شده در حوالی این بنا خبر می دهد.شکل " اسپیه مزگت" که از 4 دهلیز و یک رواق چهار گوش تشکیل شده و امروز قسمتی از آن از بین رفته است به آتشکده های زرتشتی پیش از اسلام شباهت دارد و احتمالاً بعد از اسلام بدون تخریب بنای آن نحوه اداره آن تغییر کرده و به محل عبادت مسلمانان تبدیل شده است.
از طرف دیگر نام فارسی مزگت به جای مسجد با ترکیب " اسپیه " به معنای سفید از نظر واژه شناسی نیز می تواند کمکی به یافتن بنای اصلی اولیه این اثر تاریخی نموده و تا حدودی علت وجودی آن را روشن سازد.بدون تردید " اسپیه مزگت" باقیمانده یک آتشکده بزرگ در تالش است که در دوران بعد از اسلام به مسجد تبدیل شده است. رواق چهارگوش داخلی آن محل نگهداری آتش مقدس بوده و مردم برای عبادت در دهلیزهای کناری آن می ایستادند. بنای " اسپیه مزگت" بدون هیچ تغییری به مسجد تبدیل شده و این در حالیست که در داخل آن محرابی وجود ندارد. این عدم تغییر و یا تخریب خود نشانی از حرمت و قداستی است که این مکان برای مراسم دینی چه در قبل و چه در بعد از اسلام داشته است.در طی زمان دراز عوامل مختلف انسانی و طبیعی موجب تخریب " اسپیه مزگت " شده اند.درختان جنگلی بزرگ بر بام آن رسته و ریشه های خود را چون گوه ای میان دیوارها فرو برده و آنها را شکافته اند.رودخانه سیلابی دیناچال نیز ، قسمت جنوبی آن را کنده و برده است.این بنای مهم بدون محافظ رها گشته و رو به ویرانی دارد.
این گوردخمه ها در بیست و پنج کیلومتری جنوب غربی هرسین، در شمال شرقی روستای «ده نو» قرار دارند. نام این گوردخمه ها از روستایی به نام «اسحاق وند» گرفته شده است. این مجموعه شامل سه گوردخمه است. گوردخمه سمت راست بالاتر از دو گوردخمه دیگر قرار دارد. گوردخمه سمت چپ به شکل طاقچه ای به عمق 85 سانتیمتر و عرض 10/2 متر است. گوردخمه میانی به عمق 75/1 و عرض 63/1 متر و گوردخمه سمت راست به عرض 10/2 متر است. اطراف هر یک از این گوردخمه ها قاب بندی شده است. در قسمت بالای گوردخمه میانی، تصویر مردی به حالت تمام قد، به ارتفاع 87/1 متر و با چهره ای نیم رخ حجاری شده است. این شخصیت لباس چین دار بلندی به تن دارد و دست های خود رابه حالت نیایش در جلوی صورت خود قرار داده است. در مقابل او مشعلی به ارتفاع هشتاد و سه سانتیمتر و سپس آتش دانی به ارتفاع نود و چهار سانتیمتر دیده می شود. در پشت این آتش دان، فردی به ارتفاع هشتاد سانتی متر حجاری شده که دست هایش را بلند کرده و یک شیء را گرفته است.
در گذشته این گوردخمه ها را به دوره ماد نسبت می دادند؛و حتی گفته می شد که احتمالاًمربوط به سه پادشاه اولیه ماد هستند( دیاکو،فرورتیش و هوخشتره) ولی امروزه در مورد زمان ساخت آنها اختلاف نظرهایی وجود دارد. هرتسفلد آنها را به دوره هخامنشی نسبت می دهد و معتقد است که گوردخمه میانی قبر گئومات مغ است.گر چه عده ای دیگر نیز این گوردخمه را متعلق به دوره هخامنشی می دانند، ولی انتساب آن را به گئومات مغ بی پایه و اساس می دانند. در پژوهش های اخیر، این گوردخمه ها را به دوره سلوکی نسبت داده اند. در زمان اشکانیان نقش آتش دان و پیکره شخصیتی که هر دو دست هایش را بلند کرده و از پشت شیء را گرفته، حجاری شده است.
چاه سنگی شهر پارسه ( تخت جمشید ) در شیراز
این چاه به عمق 26 متر در دل کوه حفر گردیده است . دهانه این چاه با چاهها امروزی بسار متفاوت است زیرا دهانه آن بسیار پهن تر می باشد . دهانه این چاه به صورت مربعی در ابعاد 4.7 متر در 4.7 متر کنده شده است . باستانشناسان هدف از ساختن ان چاهها را به دو منظور یافتن : 1 ) برای آنکه آب باران و سیل آب های کو به داخل کاخ سلطنتی وارد نشود و مسقیم به چاه هدایت گردد . زیرا سنگهای اطراف کوه را هم به شکلی در آورده بودن که به صورت راه گاهی آب را به چاه هدیت کند . 2 ) به منظور آنکه آبهای هدایت شده باران به صورت پشتوانه آب مورد اسفاده قرار میگرفته است و برای مواقع ضروری از آن آِب اسفاده میکرده اند . این کار داریوش را یکی از نبوغ و شاهکارهای زمان خود نامیده اند که باعث شگفتی تاریخ شناسان شده است .
امپراتوری ایران آزاد که توسط کورش آريايي بنا نهاده شد با پادشاهی داریوش بزرگ وسعت چشم گیری گرفت . این امپراتوری بر پایه احترام به اقوام و ملتهای گوناگون پایه گذاری شده بود و ادیان در آن آزادی کامل داشته اند . چنبن محاسنی - این امپراتوری را به بزرگ ترین و باشکوه ترین حکومت مقتدر - متمدن و منظم تاریخ جهان تبدیل کرد . به همین دلیل داریوش بزرگ تصمیم به ساخت کاخهای عظیمی گرفت که در شان و شخصیت این امپراطوری بزرگ منطقه باشد و جاودانه برای آیندگان بماند . پرسپولیس 55 کیلومتر مانده به شیراز واقع شده است . در بدو ورود به کاخهای پرسپولیس شاهد دروازه ملل می شویم . در منطقه نخست این کاخ شاهده سکوهای سنگی می باشیم که برای انتظار پادشاهان کشورهای دیگر منطقه تعبیه شده است . رهبران و پادشاهان کشورهای گوناگون در انتظار می ماندند تا پس از کسب اجازه برای ملاقات با پادشاه ایران وارد کاخ شوند . پس از ورود به مجموعه پرسپولیس وارد یک درگاه بزرگی میشویم که یک راه منشعب به کاخ صد ستون و دیگری به کاخ آپادانا میشود . سقف کاخ به ارتفاع 16.5 متر بر چهار ستون تنومند استوار بوده است . دو گاو عظیم الجسته به سوی دشت و دو ابوالهول با سر انسان و بال عقاب و بدن گاو در جرزهای درگاه شرقی کاخ قرار گرفته است که به سه زبان عیلامی , فارسی باستان و بابلی در بالی آن به این شرح نوشته شده است : {من هستم خشیارشا , شاه شاهان , یگانه شاه بسیاری , یگانه فرمانروی بسیاری , و هر آنچه کردم به یاری اهورامزا بود . که اهورامزدا هر آنچه کردم در اینجا بپاید .این بارگاه همه ملتها را من به خواست اهورامزا ساختم . ساختمانهای خوبی را در پارسه ساختیم که پدرم بنای آن را گذاشت که همه را به تائید اهورامزدا ساختیم .
نقش تاج گیری اردشیر در نقش رجب : در 3 کیلومتری شمال تخت جمشید و در کنار جاده فعلی شیراز به اصفهان و درست روبروی جاده حاجی آباد ( نقش رستم) در درون یک فرورفتگی ادامه کوه مهر آثاری به چشم می خورد که متعلق به زمان ساسانیان است. درست در قسمت روبروی فرورفتگی ، نقش اردشیر حجاری شده است که در حال گرفتن حلقه تأیید سلطنت خود از اهورامزدا می باشد. دو نفر در پشت سر اردشیر ایستاده اند و دو نفر نیز در پشت سر اهورا مزدا و پشت به او دیده می شوند. هم چنین نقش دو کودک که روبروی هم ایستاده اند در بین اهورا مزدا و اردشیر حجاری شده اند که ظاهراً نفر سمت چپ باید شاپور باشد.
نقش شاپور اول: در سمت چپ قسمت ورودی نقش رجب نقشی از شاپور اول حجاری شده است که وی را سوار بر اسب نشان می دهد در حالیکه تعدادی از بزرگان ساسانی در پشت سر او ایستاده اند. نشان خانوادگی بعضی از این بزرگان هنوز سالم مانده و بر روی کلاه آنها قابل تشخیص است. بر سینه اسب شاپور دو کتیبه ، اولی در 4 سطر به زبان پارسی میانه و دومی در 6 سطر به زبان یونانی مطلب زیر را به بینندگان عرضه می کند :
« این است پیکر پرستنده اورمزد، خدایگان ، شاپور شاهنشاه ایران و غیر ایران ؛ فرستاده خدا ، پسر پرستنده اورمزد ، خدایگان اردشیر شاهنشاه ایران ، فرستاده خدا پسر خدایگان شاه پاپک.»
نقش کرتیر و کتیبه او در نقش رجب: درست در سمت چپ و کنار نقش تاج گیری اردشیر فردی را می بینیم که ضمن ادای احترام با انگشت سبابه دست راست خود ، بر سنگ نقش شده است. این فرد کرتیر یکی از پر قدرت ترین و پر نفوذترین روحانیون زرتشتی دوران ساسانی است که نقش بسیار مهمی در اقدامات و افعال مذهبی دوران خود دارد. حتی بعضی اعدام مانی را در زمان بهرام اول یا دوم به اونسبت داده اند. در کنار نقش کرتیر کتیبه ای به زبان پارسی میانه نوشته شده که در آن کرتیر از زندگی خویش که با زهد و تقوی آمیخته بوده و از زحماتی که برای کشور و دین خود کشیده است سخن می گوید.
تاج گیری شاپور اول: در بخش سمت راست قسمت ورودی نقش رجب نقشی از شاپور اول را که سوار بر اسب در حال گرفتن حلقه تأیید پادشاهی خویش از اورمزد است در حالی که اورمزد نیز سوار بر اسب است حجاری کرده اند . این نقش بسیار باشکوه و با نشان دادن تزئینات بسیار حجاری شده است.
این بنا مربوط به آغاز دوره پادشاهی هخامنشیان است و داری ساختمانی چهار گوش و برج مانند است که نزدیک به 14 متر ارتفاع دارد . قاعده بنی آن 7.25 در 7.23 متر است . پلکانی 29 پله ای در جبهه شمال غربی به اتاقکی در بالای سکوی هفت متری هدایت میکرده است . این بنا در شکل و اندازه و ویژگی های معماری همانند "کعبه زرتشت" میباشد . نمای آن از سنگ سفید مرمرنما با تزئیناتی از سنگ سیاه به صورت پنجره مشبک است . پس از ورود اسلام به دلیل عظمت بناهای شاهنشاهی ایران اعراب ساخت آنرا خارج از دست بشر می نامیدند و به همین دلیل آنرا به سلیمان نبی نسبت دادند و به زندان سلیمان مشهور گشت . ولی عده ای از باستانشناسان آنرا آرامگاه کمبوجیه فرزند کورش بزرگ (فاتح سرزیمن های مصر ) نامیده اند . عده ی آنرا آتشگاه و عده ی دیگر محل نگهداری اسناد مهم سلطنتی نامگذاری کرده اند . ارتفاع این برج 14 متر ميباشد و به صورتی باور نکردنی هنوز پابرجاست .
پاسارگاد 78 کیلومتر مانده به شهر شیراز قرار دارد . متاسفانه محوطه این مجوعه ارزشمند جهانی هنوز در شان شخصیت کوروش آريايي که نخستین منشور حقوق بشر را برای آزادی انسانها در سرتاسر گیتی صادر نموده است نمی باشد . پاسارگاد در سال 1383 خورشیدی برابر با سال 2004 ترسایی بر اساس مصوبه سازمان جهانی یونسکو در لیست آثار ارزشمند جهانی قرار گرفت . یونسکو بر اساس چهار بند این مجموعه کم نطیر را به لیست آن سازمان اضافه نمود پاسارگاد نخستین نشانه بارز معماری سلطنتی و پادشاهی هخامنشیان است . پایتخت شاهنشاهی پاسارگاد را , کورش بزرگ با مشارکت مردمان گوناگون امپراطوری خود که با تلاش فراوران کسب کرده بود ساخت . این حرکت را یونسکو به صورت یک حرکت بنیادی در تحول هنر و معماری کلاسیک ایران می شناسد . محوطه باستانی پاسارگاد دارای کاخهای عظیم , باغهای سلطنتی و آرامگاه کورش بزرگ بنیان گذار سلسله شاهنشاهی هخامنشیان و یادبودی استثنایی از تمدن ایران می باشد . مجموعه چهارباغی پادشاهی ایران که در پاسارگاد بنیاد گذاشته شد به صورت نماد سمبلیک و مادر تمام این گونه معماری های در آسیای غربی در آمده نام گرفته است . پاسارگاد نه تنها متعلق به کورش بزرگ است بلکه قدمت آن به دوران مادها باز میگردد و دارای عمری بالغ بر 3000 سال میباشد که یونسکو آنرا اثری شگفت انگیز جهانی نامیده است .
آرامگاه ابدی کورش آريايي
این بنا در بدو يورش اعراب به ایران به دلیل عظمت شگفت انگیز آن که هنوز بعد از گذشت 2500 سال پابرجاست تغییر نام گرفت و به مقبره مادر سلیمان مشهور گشت تا از دست ویرانگر اعراب نجات یابد . ولی در سال 1820 ترسایی با کمک باستانشناسان خارجی مقبره کورش بزرگ شناخته شد . این بنا به صورت اتاقی با سقف شیب دار ساخته شده است که به روی سکوی سنگی طبقه دار ( شش طبقه ) قرار گرفته است و کالبد کورش آريايي در طبقه هفتم ( که عدد هفت همیشه نشان از تقدس داشته است ) قرار گرفته است . مساحت قاعده آن 164.2 متر مربع است . اتاق آرامگاه داری ابعاد 6.4 در 5.25 متر است .کالبد کورش نامدار به روی بالاترین طبقه آن قرار گرفته است که در گذشته داخل تختی زرین گذاشته شده بوده است . قطر دیوار اتاق 1.5 متر و درب وروی آرامگاه به طرف شمال غربی است . سنگهای به کار رفته شده در آن بسیار عظیم است که بعضی از آنان تا 7 متر درازا دارد و ارتفاع آن تا 11 متر می رسد . آرامگاه در گذشته در وسط باغهای سلطنتی محصور بوده است . کالبد کورش بزرگ در درون تخت زرین همراه با اشیای مهم سلطنتی وی قرار گرفت که پس از حمله اسکندر مقدونی به ایران درب آرامگاه شکسته شد و تمام اشیای آن به غارت رفت . به گفته تاریخ شناسان ابن مکان سالهای متمادی مکانی مقدس برای ایرانیان بوده است به طوری که اکثر پادشاهان ایران در آنجا تاجگذاری می نمودند . هم اکنون نیز این مکان از مکانهای شگفت انیگز جهان است به طوری که یکی از باستان شناسان فرانسوی پس از بازدید از این مکان گفت خدا را سپاس میگویم که بالاترین افتخار را نصیبم نمود تا آرمگاه ابر مردی که در دوران جهالت و کشتار بشریت حقوق بشر و دموکراسی را پایه گذاشت ببینم .
شهر سوخته، نام تازه ای است که بر یکی از شهرهای باستانی گمشده ایران، نهاده شده. کشف و پیدایی این شهر با شوق کم نظیر باستان شناسان و غرور تاریخی ایران دوستان همراه بوده است. از نام اصلی و باستانی این شهر اطلاعی در دست نیست اما به خاطر علایم نابودی این شهر در آتش، به آن شهر سوخته گفته می شود. نشانه های کشف شده در این شهر باستانی شگفت انگیز است. این که شهری در جهان باستان از سیستم آبرسانی و دفع آب های زاید بهرمند بوده، جراحی مغز انسان در آن شهر صورت می گرفته و خط کش در ارزیابی امور معماری و ریاضی وجود داشته و دانش پزشکی آن، چنان رشد یافته بوده که برای زنی جوان چشم مصنوعی می ساخته... همگی جز شگفتی و عجایب کشف شده از ایران باستان، و از شهر سوخته است.
شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل - زاهدان واقع شده است. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده است. «کلنل بیت» یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را دیده است. شهر سوخته دارای نظام مرتب و منظم آبرسانی و تخلیهی فاضلاب بوده است اولین جراحی بروی مغز در این شهر و بروی سر یک دختر بچه انجام گردیده است.بر مبنای یافتههای باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد براي نخستين بار در شهر سوخته يك چشم مصنوعي متعلق به 4800 سال پيش كشف شد. این چشم مصنوعی متعلق به زنی 25 تا 30 ساله بوده که در یکی از گور های شهر سوخته مدفون شده بوده است. کشف اولین خط کش جهان با قدمت بیش از پنج هزار سال این خط کش به طول 10 سانتیمتر با دقت نیم میلیمتری و از جنس چوب آبنوس است. کشف خط کش در شهر سوخته زابل نشانگر این است که ساکنان این شهر باستانی دارای پیشرفت های زیادی در زمینه علم ریاضیات بوده اند قدیمی ترین تخته نرد جهان از گور باستانی موسوم به شماره 761 کهن ترین تخته نرد جهان به همراه 60 مهره ی آن در شهر سوخته پیدا شد. این تخته نرد بسیار قدیمی تر از تخته نردی است که در گورستان سلطنتی «اور» در بین النهرین پیدا شده بود. نخستین انیمیشن جهان باستان شناسان هنگام کاوش در گوری 5 هزار ساله جامی را پیدا کردند که نقش یک بز همراه با یک درخت روی آن دیده می شود. آن ها پس از بررسي اين شي دريافتند نقش موجود بر آن برخلاف ديگر آثار به دست آمده از محوطههاي تاريخي شهر سوخته، تکراري هدفمند دارد، به گونهاي که حرکت بز به سوي درخت را نشان مي دهد. هنرمندی که جام سفالين را بوم نقاشي خود قرار داده، توانسته است در 5 حرکت، بزي را طراحي كند كه به سمت درخت حركت و از برگ آن تغذيه مي کند.
حاصل انیمیشن و باز سازی آن بروی کامپیوتر به گفته اين باستانشناس، بز از جمله حيواناتي است كه در رسيدن به ارتفاعات تبحر داشته و ميتواند با يك حركت جهشي به سمت بالا حركت كند. هنرمند نقاش شهر سوختهاي، با دقت و زبردستي موفق به تصوير كردن جهش اين بز شده است.
از دیگر اشیای مهم از میان هزاران شی یافت شده، میتوان از سفال با امضای سفالگر بر روی آن، چکش، سوزن، شهرکهای مسکونی و ساختمانهای همهگانی همچون آپارتمان، بذر خربزه، حبوبات، ماهی خشک کرده، برنج، زیره، کورههای سفالگری، کورههای ذوب فلزات، دکمه، تبر، بندکفش، قلاب، شانه سر، طناب، سبد، گل مو، قابهای چوبی، کفش، کمربند و ..... نام برد. قدیمی ترین تاس جهان : |
تعداد صفحات : 5